Faramarz Soleimani
sketch by M.K Sadigh,detail
چند پله بالا
چند پله پایین
میان چراغ های سبز و سرخ خیابان
که با تو دیگر حرفی ندارند
و قا ب های خالی ی قدیمی
که قوهای سیاهی در آن می خزند
درنگ ماه
تازه دارد گشت می زند
بر پیشانی دختران جادویی
کمی به روی دیوار سایه می شویم
کمی در خانه های رنگی
رنگ می پاشیم
زیر نور تند ماه
دستان من به تصادف
به شاخه یی گل خورد
و شاخه یی گل
در قاب های خالی رویید
قو های سیاهی در خیابان می خزیدند
و دختران جوان جادویی
از گوشه ی چشمانم تو را دیدم
که گل کبود شده بود
با پر پرنیانی بر گیسوت
راه گشودم
بر آوازه خوان هر شبه
خیابان را
راه گشودم
و ماه
حالا در توفان گم
سردش شده بود
میان چراغان سبز و سرخ
درنگ دیگری دارم
بر خالی ی خیابان
در پایان جشن
چند پله پایین را
چند پله بالا می ر وم
کسی چه می داند که حرفم با توبود
No comments:
Post a Comment