فرامرز سلیمانی :دیوار عریان
١
بی نام بی نشان
پنجه بر دیوار راه می کشد
رود کبود
آواز دریا را
مسافر خاموش
بر شانه هاش می برد
و دیوار عریان
که هر روز فرو می ریزد
در کلاف بزرگراه
٢
دیوار که فرو می ریزد
خانه عریان می شود
پای پنیرک و آهو
تنها دشت
که در دوردست
نگران خانه می ماند
به عریانی ش
از دفتر :پاپلی و رویا گردانی ,جلد ٥ ,ص ص ١١٧٥ و ١١٧٦
هنوز چاپ نشده
Sent by request for Alireza Panjei,Rahavard gil
ReplyDelete