مهرماهی قدیمی-یک تا چهار
یک
به عنبرو عود و شقایق می سوزد خانه ی عشق
در توفان
دو
وقتی که تو آمدی
او رفته بود
و او که رفته بود
تو آمدی تا وقتی
و
زندگی که رفته بود و
آمده بود و
با تو وقتی بود
سه
سفر به بستن کوله باری می ماند که گشوده می شود
پیش پای راه
و راه گشوده می شود با رهروی آرام
که چشم به راه او می ماند
تا روز زادن
که به عنبر و دود و بخور
می گردد بازار عشق
چهار
مهر است و مهر ماهی و ...
و ماه و سال مهر و عاشقی ست
No comments:
Post a Comment