کتاب
کتیبه یی بر باد
.
آن دروغ
آن که به من باور آموخت
ریشه ی شک را در من سوخت
رنگ دیوانه ی چشمان تو بود
...
چشم تو چشم مرا عریان کرد از هر راز
روزگار را در ثانیه یی گنجاندیم
و جهانی را در مردمکی
تکیه دادیم دو تنهایی را
چون دو آهو با هم
مشی و مشیانه
دو ریواس غریبانه
از شعر :مشی و مشیانه
کتاب کتیبه یی بر باد
No comments:
Post a Comment