Friday, March 14, 2014

A*SH*N*A*CULAR POETRY:IRAJ MIRZA


داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری

اسم او بود علی مردان خان
کُلفت خانه زِ دَستش به اَمان

پشت کالسکه یِ مردم می جَست
دل کالسکه نشین را می خَست

هر سَحرگه دم در بر لب جو
بود چون کرم به گِل رفته فرو

بسکه بود آن پسره خیره و بد
همه از او بَدشان می آمد

هر چه می گفت لَله لَج می کرد
دَهَنَش را به لَله کَج می کرد

هر کجا لانه ی گنجشکی بود
بچه گنجشک درآوردی زود

هر چه می دادند می گفت کَمَست
مادرش مات که این چه شکمست

نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لَله نه نوکر

ای پسر جان من این قصه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان

ایرج میرزا
-------------------------------
یادهای کودکی، شعرهای کودکان، نوشته های کودکی و تازه های کودکان
در
صفحه‌ی
ادبیات کودکان
داشت عباس قلی خان پسری
پسر  بی ادب و بی هنری

اسم  او بود علی مردان خان
کُلفت  خانه زِ دَستش به اَمان

پشت  کالسکه یِ مردم می جَست
دل  کالسکه نشین را می خَست

هر سَحرگه دم  در بر لب  جو
بود چون کرم  به گِل رفته فرو

بسکه بود آن پسره خیره و بد
همه از او بَدشان می آمد

هر چه می گفت لَله لَج می کرد
دَهَنَش را به لَله کَج می کرد

هر کجا لانه ی  گنجشکی بود
بچه گنجشک درآوردی زود

هر چه می دادند می گفت کَمَست
مادرش مات که این چه شکمست

نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لَله نه نوکر

ای پسر جان  من این قصه بخوان
تو مشو مثل  علی مردان خان

ایرج میرزا
-------------------------------
یادهای کودکی، شعرهای کودکان، نوشته های کودکی و تازه های کودکان
در
صفحه‌ی
@[144850672242848:274:ادبیات کودکان]
OCULAR POETRY
IRAJ

No comments:

Post a Comment