مجید مجد MAJID MAJD
A*SH*N*A
*خاک من خاکستر تو*
خاکستری در گور خویش آرمیده بود
نه، ای وای، نه
آرمیده نبود
دیدی کسی در گورش بیارامد؟
او پچ پچ می کرد اما ورد نمی خواند
روشنای روز و در تاریکای شب
سوز دلش را
نه سوز دل خویش را، وای من
سوز دل یک خاکستر شده؟
نه، سوز دل گورکنی پیر را سر داده بود
که آخرین تلاشش را
پنجه های نحیفش
بخاطر گور خویش
حاشا کرده بودند
بیچاره خاکستر!
- مجید مجد -
خاکستری در گور خویش آرمیده بود
نه، ای وای، نه
آرمیده نبود
دیدی کسی در گورش بیارامد؟
او پچ پچ می کرد اما ورد نمی خواند
روشنای روز و در تاریکای شب
سوز دلش را
نه سوز دل خویش را، وای من
سوز دل یک خاکستر شده؟
نه، سوز دل گورکنی پیر را سر داده بود
که آخرین تلاشش را
پنجه های نحیفش
بخاطر گور خویش
حاشا کرده بودند
بیچاره خاکستر!
- مجید مجد -
No comments:
Post a Comment