Wednesday, July 31, 2013

A*SH*N*A:KABOUTAR ARSHADIکبوترارشدی


Kaboutar Arshadi کبوتر ارشدی 
A*SH*N*A
مرا شبیه هیچ کس نخواه
من شبیه هیچ کس نمی مانم

...کافه


کبوتر ارشدی  
چه فاصله چوبی دل‌انگیزی
روبه‌رو با من
اگر مانده باشد
لای انگشت‌هات هنوز     آتش بهمن
تاریخ ما همیشه به اوقات شرعی بود
اما
دستی از دلت لرزیده انگار
که پایت قرار نداشت
من کلماتم را گم کرده بودم
در صحنه‌ای که تکراری نبود

می‌ترسم
می‌ترسم تنت را بدزدم
شیطان گولت بزند
برای این فاصله دم نوشی سفارش می‌دهم
سعی می‌کنم فرشته بمیرم
روبه‌رو با تو
پشت میزهای چوبی عالم


طوری که روبه‌روی توام

وقتی صدایم گرفته
بدان
حرفی برای گفتن هست
و چشم‌هایم
مثل وقتی به خورشید خیره‌ام     می‌پرند

هوش از سرم...
روی پیراهنم     این ماهی‌ها می‌پرند
لیز می‌خورند به دیدار
و انگار
کشتی تو     با پرچمی در خیابان دور می‌شود
خنده‌ات کوسه‌ها را می‌رماند

وقتی زبانم می‌گیرد
حتماً حرفی برای گفتن پریده است
گوش‌های تو بدهکار نیست ناخدا
من دزد دریایی‌ام     بترس...

No comments:

Post a Comment