Wednesday, March 25, 2015

3*THE BOOK OF ARDESHIR:ARDESHIR MOHASSESS SPECIAL

3*THE BOOK OF ARDESHIR
حدود روز تولدش بود که به سراغش رفتم بی مقدمه گفت و با لحنی کودکانه هم : من خیلی بستنی دوست داشتم و روزی هشت تا بستنی می خریدم یکروز بستنی فروش از من پرسید گویا شما خانواده بزرگی هستید گفتم بله ما هشت نفر هستیم ...مسافر آرام لحظه های آشوب مثل کودکی راست و مستقیم می نشیند و لبخندکی شیطان بر لبانش دارد و با صدایی پرنیانی زمزمه می کند : از دیر باز می خواستم رنگ و روغن کار کنم اول از آبرنگ شروع کردم و تازه در سال ۹۱ اولین تابلوی رنگ و روغن را کشیدم و گواش که یک گلابی بود . اول فکر می کردم گلابی کشیدن کار آسانی است ولی بعد فهمیدم باید مراحلی را طی کرد تا بدان رسید . خانمی با من مصاحبه می کرد و گفت نابینا شدن شما و چلاق شدن دستتان چه تاثیری در کار شما گذشته است ؟! و من کارها را نشانش دادم 
هنرمند مهاجر همیشه کوشش در توضیح علت ها و دلیل مهاجرتش دارد 
من از بچگی چشم هایم ضعیف بود و اگر به آمریکا نمی آمدم چشمانم را از دست می دادم زیرا خطر آب مروارید و کوری در کار بود و من با چشم راست فقط نور چراغ را می دیدم . مرا در نیویورک به موسسه پیشگیری نا بینایی فرستادند . دکتر اشمرلیت مر به یکی از چشم پزشکان آمریکایی معرفی کرد آنها مرا از عمل جراحی منع کردند و تنها عمل پیوند قرنیه را انجام دادند به مجله سیمرغ گفتم که من کور نشده ام و هنوز می توانم  ببینم و کار کنم البته همیشه با سرعت باید کار کنم اگر خیلی با فکر بکشم خراب می شود . این سالها خیلی پر کار شده ام با کشیدن و کولاژ و....
تابلوی مراسمی برای یک دلقک را آورد و کولاژ شاه و تاجگذاری را که کنار کولاژ دلقک آمده است و سیرک مادر ملکه را . کولاژ ها و فتو مونتاژ های اردشیر چسبانه های خلاقه یی ست که تاریخ سیاسی و دلقک بازی را کنار هم می گذارد و تاریخ دلقکی را می نگارد دسترسی او به بریده های روزنامه ها و مجله های قدیمی که خودش در طی سالیان جمع کرده است از طریق برادرش داریوش است که آن ها را برای کولاژ هایش می فرستد 
مردی با لباس پرچم سه رنگ و شبکلاه بزرگ و کفش سه رنگ که از روی آتش می پرد و دلقکی با اشعه گوناگون که از او بیرون می زند و بیشتر به طرح های جرقه و آتش بازی می ماند او تمام آدم ها و دنیا را دلقک و سیرک می بیند و در نهایت آن دلقک فراری 
از ۹ ساله گی کار چاپ کرده اول در سالنامه مدارس رشت ...در سال ۲۹ به تهران آمدیم و در توفیق و باختر امروز کار چاپ کردم .کاریکاتوری از سید ضیا کشیدم چون می خواست نخست وزیر شود و نشد ! و شبیه آن را در سال ۷۳ در نیویورک تایمز چاپ کردم . از شکست خورده های سیاسی در سال ۱۹۷۳ در موزه لوو ر  نمایشگاهی داشتم که نیویورک تایمز کارهای آن را تهیه کرده بود .
می گوید : یک دوره کارهای کاباره و کنسرت موسیقی سنتی دارد که حالا به صورت رنگی در آورده است  .حاجی فیروز کشیده و باریک که در رنج ها و غم هایش مثل مداد شده اما با دایره زنگی و آواز خسته اش می خواهد شادی بیافریند و او یکی از آن ها را به من داد 
PP2-4
-----


اردشير محصص جايى مى گويد: هرگز مستقيمن در أمور سياسى دستى نداشته و هيچ وقت عضو يك حزب سياسى نبوده ام اما هميشه مطالعات وسيعي كرده امور سیاسی را پی گیری کرده نشریات و کتابها را خوانده ام و به این کار ادامه خواهم داد ...در حقیقت رشته من علوم سیاسی است .از دانشگاه تهران فارغ التحصل شدم 
مصاحبه با اردشير محصص، ميراث ايران ، زمستان ١٣٧٧، مصاحبه از نگار احكامى


Faramarz Soleimani's photo.
Ardeshir Mohassess by David Levine

No comments:

Post a Comment