A*SH*N*A:AHMAD REZA CHEKENI احمد رضا چه کنی
نفس زیر لخته گی ,اهواز ,۱۳۴۹
تپش ها , اهواز , ۱۳۵۲
---
غم در حصار خرد
و گذر ناگزير ما
از دست نيافتهگي در خامي تاربسته
به انتظار ريزشِ بخش مانده از بوي جنبش گرم
شخم ميشود
شخم ميشود
با خيشي بيهوده گردان
در دوام انديشههاي ايستاي سرمايي / سفالين
احمدرضا چهكهني»
نفس زير لخته گي
---
یاد :
سنگی در رودخانه می شوم تا بشنوم
خنده های زیر برف مانده ام را
که شکوفه می سرا ند
در چشمهات
فصل به فصل
جوانه می زند
لا به لای گیسویی کودکانه
در ایوان عصر
زمزمه نوش
باز آمده از
قدمهای پاشیده بر بنا گوشم
به دنبال بهار بست در پاییز
حبابهای رنگین را
بر پوستم می نشانم و
بو ها را به حس شقیقه هایم می الایم
کنار این بوته ی بیابانی
که شیره می دهد
به زایش سحر گاهی افق
به میان نفس جادو شده
برکت یافته
تا ستاره در جریانی شیری
بر کف دستهات
فرو غلتد
---
نفس زیر لخته گی ,اهواز ,۱۳۴۹
تپش ها , اهواز , ۱۳۵۲
---
ما تنهاجهتيابي پرستوها راانديشه ميكنيم---
غم در حصار خرد
و گذر ناگزير ما
از دست نيافتهگي در خامي تاربسته
به انتظار ريزشِ بخش مانده از بوي جنبش گرم
شخم ميشود
شخم ميشود
با خيشي بيهوده گردان
در دوام انديشههاي ايستاي سرمايي / سفالين
احمدرضا چهكهني»
نفس زير لخته گي
---
یاد :
سنگی در رودخانه می شوم تا بشنوم
خنده های زیر برف مانده ام را
که شکوفه می سرا ند
در چشمهات
فصل به فصل
جوانه می زند
لا به لای گیسویی کودکانه
در ایوان عصر
زمزمه نوش
باز آمده از
قدمهای پاشیده بر بنا گوشم
به دنبال بهار بست در پاییز
حبابهای رنگین را
بر پوستم می نشانم و
بو ها را به حس شقیقه هایم می الایم
کنار این بوته ی بیابانی
که شیره می دهد
به زایش سحر گاهی افق
به میان نفس جادو شده
برکت یافته
تا ستاره در جریانی شیری
بر کف دستهات
فرو غلتد
---
No comments:
Post a Comment