هزار سال طول کشید تا نیما آمد و به دنبال او فروغ آمد و حالا دهه ها و سده ها به طول می انجامد تا نیما ها و فروغ ها و دیگرشاعران بیایند و شعر همروزگار ما را بگسترند
روزی که فروغ رفت روزی بود که باز آمد با عشق و اصالت بیان و شعر و تاثیر و تاثر ها که از نیما آغازید و به او محدود نماند و به شعر امروز و موج پسا نیمایی گسترش یافت و از مولفه ها و مشخصه های شعر امروز شد . طرفه آن که فروغ به عنوان شاعر نسل ۱۳۰۰-۱۳۱۹ همانند دیگر شاعران آن نسل با خوانش فریدون توللی و نادرنادر پوربه راه شعر کشیده شد شاعرانی که بر خلاف نیما مهر بازگشت خوردند و نیز مهدی حمیدی که از آغاز بازگشتی بوداما فروغ همانند شاملو و آتشی و دیگران با همان مولفه و شور عشق و کوشش در زبان و بیان مستقل و اصیل به پیش رفت و در زمان تقویمی کوتاهی که زیست همیشه عاشق ماند حتا آنگاه که در واپسین شعرش :ایمان بیاریم به آغاز فصل سرد ، به مرگ می اندیشید . مرگی که زندگی بودفرامرز سلیمانی
شاملو درباره فروغ میگوید:
«شاعری که پس از تولد دوباره خویش بیش از پنج یا شش سال نزیست، اما با مجالی که بیرحمانه اندک بود توانست به صورت یکی از درخشانترین چهرههای شعر امروز تثبیت شود. با مرگ او موسیقی درخشانی که خاص شعر معصومانهاش بود غیرقابل تقلید ماند و از گسترش بازایستاد.»
No comments:
Post a Comment