Thursday, March 6, 2014

A*SH*N*A:ALISHAH MOLAVIعلیشاه مولوی

ALISHAH MOLAVIعلیشاه مولوی 
ا*ش*ن*ا A*SH*N*A
بیست و دوم دی آغ ا جاری 1331
تهران -1392
نام شاعر در کتابم : شعر شهادت است ١٣٦٠:٧, بنا به نخستین کتابهایش : علی مولوی ثبت شده است 
کتاب ها
نشانه های زمینی , توس ١٣٥٧
آواز های آغاز , یاشار ١٣٥٨
بهار تا زمستان ٥٨, میشه
+
مجموعه ی داستان :شهید سوم , پیوند ١٣٥٧
+
...
«شعرهایم را فرزندانم می  دانم، دوست نداشتم با سانسورچی ها تنها بمانند، چون با آن ها مثل بچه ­های بزهکار رفتار می  کردند».
شیشه ی بانک ها /اتومبیل های دولتی / قنداق تفنگ ها /پیشانی پاسبان ها /پل های پشتِ سر / و، دل های عزیزان مان راشکسته ایم / تا / به این جا رسیده ایم / قرار ما / میدان عدالت بود،از مسیر آزادی / شما / در ایستگاه غنایم پیاده شدید / من به این عشق عمومی مشکوکم 
علیشاه مولوی




نمای نامرئی نزدیک
پنجره را برای ماه
و ایمیل ام را برای امیلیانو زاپاتا باز گذاشتم
با سپیده، روی سایت صلح، عدالت و آزادی ـ صدایم کرد
یادم آمد به همین دلایل،
دوربین (الیا کازان) در برابرش زانو زده بود.
گفتم: هنوز هم، نظامیها رد اسب سپیدت را روی اینترنت تعقیب می کنند.
گفت: هنوز هم، نگران کودکان گرسنه مکزیک ام.
گفتم: امیلیانو مرا ببخش،
دختری را که دوست داشتم،
به بهانه دیدن تو، به سینما بردم.
گفت: سکانس کلیسا، یادت هست؟
برای دیدن دختری که دوستش داشتم، خدا را بهانه کردم.
گفتم: چه باشکوه شده بود (مارلون براندو) وقتی که تو را بازی می کرد.
گفت: جهان چیزی برای ستودن نداشت، جز عشق

علیشاه مولوی

No comments:

Post a Comment