SHABNAM AZAAR,شبنم آزار
A*SH*N*A
به رنگهای پریدهی عکسهای قدیمی
و دهانی
که هنوز خندیدن را از یاد نبرده بود
---
شبنم آذر
لب برنمی داشت صورتِ تلخم
دو خط مورب بود
که به هم میرسید در ناپدید
صدا نبود در صدایم نمیتنید
من درهای نیمه بازِ خودم بودم
من اشاره به من بودم
شکلِ شکیلِ مفردِ مستأصل در توی، تویِ بعید
تردید! کبوِد کنارههای دو لب!
جهان به صورتم نمیآید
زل چشمِ حادثه میزند در من
زخمی زبانهکِش و یاغی پیوسته میتپید
لبریزِ دریاست مُقُرنسِ چشمم
دست از خودم بکشم را هِق
به کجا میکشانیم را هِق
آهسته میدارنیم را هِق
حاشات میکنم را
حاشا منادیِ تن و طغیان عصب!
حاشا حدودِ مضطربِ خون رگ!
حاشا که لخته لخته از تو گذشتم
کسی به تَرک به شانه ام زد هی!
زانو بکش یقین!
زانو بکش ریاضتِ زنجیر در حلقههای سکون !
زانو بکش مراتب تسلیب در میل ممتد پیوستن!
زانو بکش به سنگ و سوز و سلسلهی درد!
زانو بکش!
سیمای حادثه خونی ست!
No comments:
Post a Comment