Aslan Qezelloo درود بر شما آقای سلیمانی .
روایت یک مقدمه :
"سالیانی دیر رسیدم
مثل سالیانی که تو دیر رسیدی "
و تصویری:
"تا دریای اطلسی
و تندر
در حوالی ی اشیانمان
گشت می زد
تقویم ما کهنه نبود
تنها سالیانی بود
که بسته مانده بود"
مقابل این تصویر ، همان کهنه گی تقویم و تازه نشدن است ،عدم تغییر . که متن توانسته است بی آن که به صراحت ذکرش کند ، به مخاطب بسپارد تا او کشفش کند .آوردن واژه ی "آشیان "، مخاطب را به گفت و گوی دو پرنده نزدیک می کند . وجود اطلسی در شکفتن و پراکندن عطر است و تندر یا رعد ، که سکون را بر هم می زند .
سپاس . لذت بردم
روایت یک مقدمه :
"سالیانی دیر رسیدم
مثل سالیانی که تو دیر رسیدی "
و تصویری:
"تا دریای اطلسی
و تندر
در حوالی ی اشیانمان
گشت می زد
تقویم ما کهنه نبود
تنها سالیانی بود
که بسته مانده بود"
مقابل این تصویر ، همان کهنه گی تقویم و تازه نشدن است ،عدم تغییر . که متن توانسته است بی آن که به صراحت ذکرش کند ، به مخاطب بسپارد تا او کشفش کند .آوردن واژه ی "آشیان "، مخاطب را به گفت و گوی دو پرنده نزدیک می کند . وجود اطلسی در شکفتن و پراکندن عطر است و تندر یا رعد ، که سکون را بر هم می زند .
سپاس . لذت بردم
No comments:
Post a Comment