Wednesday, May 29, 2013

A*SH*N*A:HOSSEIN SHARANGحسین شرنگ


کش و قوسِ جنگل در خمیازه‌ی شامپانزه‌ها

خواب

درخت‌ها و میمون‌های بزرگ را

هماغوش می‌‌کند

رویا

شگفتی می‌‌زاید

درخت‌های جیغ و جست و خیز

شامپانزه‌های بلندِ میوه‌مند

هوهوهو هوهو هو‌ اییا ایااااا اییاااااا‌ا‌ا

تلپ

تلپ

تلپ



با صدای فرسایش شن‌هایی‌ که
بیابان را بر‌افراشتند
افراشته را ریختند
ریخته را پاشیدند
پاشیده را غبار و غبار را فراموش کردند
سنگ خسته‌ای در کمرکش کوهی
خودش را می‌‌جود
دهن‌دره می‌‌کند
 جویده‌هایش را
 ریزه ریزه
از دهن
 در دره 
می‌‌
ری
زد




درنگ بر رفتار حسین شرنگ با شعر 
زاده ی ١٢ خرداد ١٣٣٨ حسین آباد  جیرفت 
٢ جون ١٩٥٩

کی به حومه ی حیات
هی شدم
که پروانه همچنان که می پرید
طی شد
و حیران مرکزم بودم که
گر دبادی آمد و مرا برد






" به سکینه محمدی آشتیانی "

سنگسار
.

سنگی‌ زدم به سر خود

نگاهی‌ به زمین کردم

نیمی زن نیمی زمین

نگران دماوند بود

که ناگهان سنگ پاره کنند

بزنند به سر زن

زمین را بشکنند

سرم از شنیدن خبرهای سنگین

شکست نگاه‌ام از دیدن زمین

گل‌های زخم ناکار

دسته‌های هار

چه سنگی‌ به سر مادر خود زدند

چقدر به سنگ تجاوز کردند

دست‌های مزدور ایمان

ای ایران

گلی‌ به سرت نزدم



****



پرزیدنت حسین شرنگ

جمهوری وحشی شرنگستان

قرن بیستم-نیستم

1 comment:

  1. ۲ جون ۵۹ بود که یک موشک دیگر به زمین پرتاب شد. و جرنگ...

    ReplyDelete