به نارنج زار خوش آمدی
تازه داشتم می نوشتم به نارنج زار
خوش آمدی
که خبر رسید دیوانه یی دیگر
از قفس پرید و بچه ها گریختند
و مادران گریستند
و سگ های همسایه لابیدند
و کلاغ ها با صدای تیرها
٢٧ با ر پریدند
رییس هم آمد و اشک هایش را پاک کرد
و آسمان عاشق
جامه ی سیاهی بر تن کرد
No comments:
Post a Comment