Zohreh khaleghi,Z Gallerie
نقش ها در ترکیب تنگاتنگ سبزا ی بیشه و باغ ، و نیزخشکی کویری شکل می گیرد.که همه گان در راستای بینش و حیاتی روز مره در صحن تماشا ایستاده اند. در تاش های قوی که رنگپاشی اتفاقی یا کوبه های عصبی را بی اعتبار می کند. دستان و انگشتان نگارگر مجهز به ضرباهنگ ذهنیتی است که در شور و اشتیاق خانه دارد و به آرامشی مسلط تکیه می کند.نقاشی همچون همه ی هنرهای دیگر یک دستور است.دستورهنری هنرمند و نه آن که از بیرون دیکته شود.یا تنها باز آفرینی باسمه یی ی درس معلم باشد،هرچند ازروی زمزمه ی محبتی تاریخی! کمپوزیسیون کار نیز از نظمی می آید که در همان دستورونظام نانوشته شایدبتوان آن را یافت که اکنون دیگر درونی ی هنرمند و عجین با خون اوشده است. می ماند گزیندش رنگ ها که به خلق و خو ی و شور لحظه یی نقاش بستگی دارد و خلق و خوی اثر در دم آفرینش. گاه این اثر است که در درگاه رخ می نماید و تورابا خود می کشد و گاه نیز این کشش روحی نگارگراست که بر بوم اثر می گذارد و اثر را درکشاکش کلیتی بدیع پدید می آورد.نقش و نگارها و طرح های زهره خالقی همانند شعرهایش بدان سان رخ می نماید که گویی به تمام و کمال در ذهن او تکوین یافته و در زمان ورزش و پردازش نهایی، و در فرایند آفرینشی لحظه یی به ساده گی ارایه شده است.زایش به ظاهر آسان دردی که زندگی است و هنر است، که خلاقیتی مانا را موجب شده است.کارهای واقعگرای این نگارگر نیز قویدستانه داستان زندگی و طبیعت و همچنین مقولات ازلی ابدی را در روایتی ملموس و آشنا باز می گوید و مکمل کارهای تجریدی و گره های ابستراکت های اوست که تندیس وار در یادواره ی هنری و در کارنامه ی گسترده ی او گرد آمده است .بی هوده نیست که فرنام زی گالریZ GALLERIE یا تالار زندگی را با خود و بر خوددارد...این نوشتا به عنوان بخشی از مقدمه یی بر آثارهنری نقاش وبه بهانه ی بومنگارهمراه شعر شاعر « کژ می زندقلم آشفته برکاغذ آواره د رمیان دفتری زخمی» قلمی شد. و آیا این تعریف دیگری از نقش ها و نگاره های هنرمند به دست نمی دهد و نیز شناختنامه ی شعرها و شعرواره های او؟
فرامرز سلیمانی
No comments:
Post a Comment