نصرت اله مسعودی ،شاعر
گاه شانه ها ترانه می خوانند / اگر بشنوی /گاه چشم ها/ پیاله هایشان را به هم می زنند / اگر بیبنی/ چه برق می زند عشق / وقتی تو را می بینم / وقتی مرا می بینی/ بی آن که همدیگر را با نگاه ،بوسه زده باشیم/ . ( ن.م)مرا به هر زیانی که می خواهی ترجمه کن
فقط یادت باشد
کلمه ها چنان شعله نکشند
که دودشان
در آن چشم ِ قشنگ بنشیند!
نصرت الله مسعودی
نمی خوام
---
هرگز نداشتمت ای عشق!
چه بیهوده این همه سال های بی آغوش
در من گذشتند
کی پیدایت می شود ، در کدام راه
اگر چه جز بوی خاک ِبیراه ها
هنوز راهی را نمی شناسم.
چه بیهوده این همه سال های بی آغوش
در من گذشتند
کی پیدایت می شود ، در کدام راه
اگر چه جز بوی خاک ِبیراه ها
هنوز راهی را نمی شناسم.
نصرت الله مسعودی
No comments:
Post a Comment