ساریانه برای حسن هنرمندی
٢
نعره ی سبز است این ها
تنها آوازی نیست
ناله می کند شاعر
از گلو ی زخمی ش
وقتی تنش را از آب ها بیرون می کشد
تا به خاک وطنش می سپرد
نعره ی سبز جنگل است این
در راه های بنفشه و بهار
زاری ی مردی تبعیدی ست
که خانه در رودخانه یی بی ترحم دارد
و شیر گشوده ی گاز
حالا نقاب نعره بر چهره دارد این ببر
تا به خاک وطنش می سپرد
نعره ی سبز جنگل است این
در راه های بنفشه و بهار
زاری ی مردی تبعیدی ست
که خانه در رودخانه یی بی ترحم دارد
و شیر گشوده ی گاز
حالا نقاب نعره بر چهره دارد این ببر
No comments:
Post a Comment