Friday, December 28, 2012

A*SH*N*A:AHMAD SINA احمدسینا

Ahmad Momeni Sina
A*SH*N*A

شعر احمد سینا مثل سکوت زیباست 
فرامرز سلیمانی 
سرنوازی

شعری از : احمد سينا , سانیا بوبنویچ



به سه نفر گفته شد ، نه به خاطر اين كه چنين است ، به خاطر اين كه تو نباشی .

قديس " اگوستين "

كنار پنجره ای بسته
صندلی ای خسته ، خالی
روی قالی نشسته است
توی كمد ، قبضی سياه
غشی ممهور به رونوشتی روزانه
كه كربن هوا را پيركرده است
تشبيه مرده ای كه خواب مرده ببیند حالا ببين جسد
چقدر بايد گريه كند
این سوی پنجره ؟

آن سوی پنجره
اغماء ديگری در خواب ديگری ، هی گريه می كند
هی این هیولا
مانند عقربه
جان می كَند
فرزند پی فرزند
پاندولی گرفتار
كه جايی نمی رود
پيرت كرده است فقط
نسل پی نسل از فضله ات بپرس ، پسر !
پي چی می گردد ؟
از جد و جده ات دامن اش بگير ، پدر !
گريه كن ، روح القدس
بر گريه اش بخند !
چشمی كه نمی بارد
تا خاك را ببويد
به خاطر اين كه چنين است !
می دانی
قشنگ ترين مناظر بی منظوری است ؛
به همين گونگی ی هر گز وقتی كه نمی يابی ؟
چشم هايت را هم كه ببندی نمی بينی

آن سوی پنجره
چاقو كشیٌ ست روز که مشق قتال می كند
طبال های بنگی بكوب بكوب
بكوب ! ، بكوب ! می زنند
تعريف كن انحراف !
نعره بزن توی چشمم ، لالم كن !
فرزانگان زنا
شعشعه می روند !
.. و قهقه ی باد ، به فتراك ِ
قپه های قرمساق
خدای جايگاه ! شيوا !
نم ِ نمك !
دوستت دارد
كينه از التيام و
عامل از انتقام
و کارد
درنيام ِ جسد
که روزی هزار بار می میرد و زنده می شود
حليّت می طلبد ، حلّيت
سي دی های فراموشی گوش می كند
گوش هايت را هم كه بگيری نمی شنوی !
حس ِ خوبم مراقبه کن !
؛ صمغ دهانِ مرغی سقا
كه لهله می زند: آب !
آب !
آب !
و لغلغه ی پنجره
که نجات !
نجات !
نجات !

باد

سوت می كشد

باران

فرار می كند
U

No comments:

Post a Comment