یکی بود که شعر را حادثه یی در زبانی آهنگین می دانست و لابد منظورش هما ن دلی دلی های رایج بود که خواننده
های تخته حوضی هم می خوانند و مردم هم از سر و کو لشان بالا میروند گیرم که گرهی هم به کلمات شان یا به
اسا فل اعضایشان می دهند که شعر شان مقبول شود .و آ ن دیگری که از شعر زندگی می گریخت
شعر زندگی نادر پور و
شعری که زندگی ست شاملو را رد می کرد و کسی که همیشه قصه ی بد و بو دار می نوشت اصلن شع ر را در بست رد می کرد چون لابد نمی دانست که بحث بر سر چیست و شاید هم فقط به دنبال روا یت بودبا تیراژ زیاد ناشر پسند که دیگر شعر نبود .چند وقت پیشتر هم نقد لدنی از یک دو سه راوی در باره ی شعر خوانده بودم که شوخی بود و یا کسی که ادعای مدرن بودن داشت کهنه ترین شعر ها را دسته کرده بود برای فروش ،که لابد فروش هم رفت اما آن هم شوخی دیگری بود !
اما شعر تصویر به ایجاز است که هر کس اگر بدان نرسید لاجرم بدان نرسید
No comments:
Post a Comment