هر گاه که پنجره را می گشایم
دریایی می بینم
دریایی بامدادی
که تو میز صبحانه ات را در ان گسترده یی
با چای صدف
در استکان های بلور و نمک
و نان تنوری
که تازه در چشمه های جو شا ن
پخته یی
پس دست می بریم ان بالا
و سبدی از عشق می چینیم
تا صبحانه مان کامل شود
در دریای
پشت پنجره
No comments:
Post a Comment