لحظه ها می گذرد
اما لحظه ها نمی گذرد
اگر آبستن لحظه های یاد باشد
زمان
بی لحظه
نمی گذرد
زمان بی لحظه
نمی گذرد
همیشه وقت آمدن در وقت های گذشتن
نقش می شود
همیشه وقت ها
در گذشتن از آمدن می آید
یک شاخه در باغ
بستر پیچک می شود
یک جانب شا خه ها
زمان بی پیچک را سبز می زند
فردا که می روم
می خواهم نقطه پایان بگذارم
بر پایان راه
که پایان راه
نقطه ی پایان را
در لحظه ها می گذارد
و می گذرد
بال
لحظه یی ست در راه
و راه
در گذار لحظه ها
نقطه می شود
تا نقطه می گذارد
بر پایان راه
که دیگر پایان راهی نیست
تنها در گذشتن هاست
که لحظه ها می گذرد
اما لحظه ها نمی گذرد
اگر آبستن لحظه ها باشد و یاد
ReplyDeleteJalil Gheisari درود استاد جان یکی از شاخصه های دیگر شعری شما بی زمانی و بی مکانی آن است و می شود آن را به هر زبان و زمانی تعمیم داد و گاهی در قرینه سازی و دگرگونی نحوی کلمات ویا جملات بسامد بسیارمی شود گمان می رود این شیوه را یداله رویایی از شما گرفته باشد با این تفاوت که ایشان باکلمات اینگونه به شعر می روند و شما با جملات و...اما در چند و چون این نوع ساخت نحوی و بی زمانی و مکانی شعر حرف بسیار می توان زد که در این مقوله نمی گنجد. بر قرار بمانید