Tuesday, April 30, 2013

سپیدهOCTAVIO PAZ 100/13:


OCTAVIO PAZ 100/12:دهکده


ALLEN GINSBERG-12:REFLECTIONS AT LAKE LOUISE

کدام سر زمین واقعی ست  مال من یا مال معلم
با پس و پیش رفتن از مرز کانادا می گذ رم
بی محافظ و مجرم
١٠،٠٠٠ اندیشه را قاچاق می آورم
Tubungen-Hamburg Schlafwagzen
I
چرا من از دست کیسینجر عصبانی ام ؟
و کنت استیت؟تروریزم از ١٩٦٨ آغاز شد !
دانشجویان معترض  به شاه را پلیس با تیر زد
II
چراغ های بالای آبهای سیاه
برج و پل قطار از رود خانه ی بزرگ می گذرد
اوم سر زمین پریان ! بایستی فرانکفورت باشد ! 

ALLEN GINSBERG-11:ترانه


ALLEN GINSBERG-10:همه چیز خلاصه می شود


بلوغALLEN GINSBERG-9

...

ALLEN GINSBERG-8:صمیمیت

...

ALLEN GINSBERG-7:پیامبری

الن گینزبرگ/فرامرز سلیمانی 
:پیامبری 
حالا که دیگر جوان نیستم 

SIMIN BEHBEHANI FOR AHMAD MIR ALAI

سیمین بهبهانی:
از هزار توی خاطره 
با یاد و خوانده هایم از احمد میر علایی 
.
قدم قدم قدم قدم ز پی قطار جای پا 
روند بانگ زیر و بم به گام گام ضربه ها 
سپرده راه روز و شب نمانده خسته از طلب 
اگر چه با چنین تعب نه ابتدا  نه انتها 
کدام واژه نامتان به پرسشم کدامتان 
جواب ناب می دهد که :می رود کجا کجا 
به انحنای گرده ها جولی از سپرده ها -
به حیرتم که برده ها نمی سرد ز انحنا
چه تازیانه راند تان که سر کشی نماندتان ؟
روانه از ازل چنین به جبر تا ابد شما 
به کوهه کوهه مو جتان به هر فرود و اوجتان 
یکی ست صورت این  هزار گونه محتوا :
شدن شدن شدن شدن به گونه ها در آمدن 
ولی چنان که چشم کس نه می برد به ماجرا 
زهی دهان گشودگان ! بسی ز ما ربودگان 
به سان صید لاغری که در کشیده اژدها 
قدم قدم قدم قدم به سوی منزل عدم 
روانه اید و دم به دم شکا رتان یکی ز ما 

APRIL,THE MONTH OF POETRY &LOVE

آوریل به آخر آمد 
اما نه عاشقی 
و باران 
که پل می زند 
میان دو برج 
تا راه را 
بی پایان   کند 
در ابر ها و 
تپش 
پس آوریل آیا به آخر می آید 
4.30

ALLEN GINSBERG-6:KING ALLEN

ALLEN GINSBERG BIO AND BOOKS
...

ALLEN GINSBERG-5شعربمب به فارسی و انگلیسی


...

Hum Bom! by Allen Ginsberg
I

Whom bomb?
We bomb them!
Whom bomb?
We bomb them!
Whom bomb?
We bomb them!
Whom bomb?
We bomb them!

Whom bomb?
You bomb you!
Whom bomb?
You bomb you!
Whom bomb?
You bomb you!
Whom bomb?
You bomb you!

What do we do?
Who do we bomb?
What do we do?
Who do we bomb?
What do we do?
Who do we bomb?
What do we do?
Who do we bomb?

What do we do?
You bomb! You bomb them!
What do we do?
You bomb! You bomb them!
What do we do?
We bomb! We bomb them!
What do we do?
We bomb! We bomb them!

Whom bomb?
We bomb you!
Whom bomb?
We bomb you!
Whom bomb?
You bomb you!
Whom bomb?
You bomb you!

May 1971

II

Why bomb?
We don't want to bomb!
Why bomb?
We don't want to bomb!
Why bomb?
You don't want to bomb!
Why bomb?
You don't want to bomb!

Who said bomb?
Who said we had to bomb?
Who said bomb?
Who said we had to bomb?
Who said bomb?
Who said you had to bomb?
Who said bomb?
Who said you had to bomb?

We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!
We don't bomb!

for Don Cherry and Elvin Jones
New York, June 16, 1984

III

Armageddon did the job
Gog & Magog Gog & Magog
Armageddon did the job
Gog & Magog Gog & Magog
Gog & Magog Gog & Magog
Armageddon does the job
Gog & Magog Gog & Magog
Armageddon does the job

Armageddon for the mob
Gog & Magog Gog & Magog
Armageddon for the mob
Gog & Magog Gog & Magog

Gog & Magog Gog & Magog
Gog Magog Gog Magog
Gog & Magog Gog & Magog
Gog Magog Gog Magog

Gog Magog Gog Magog
Gog Magog Gog Magog
Gog Magog Gog Magog
Gog Magog Gog Magog

Ginsberg says Gog & Magog
Armageddon did the job.
Feb-June '91

ALLEN GINSBERG-4الن گینزبرگ:مدبهاره

الن گینزبرگ:مد بهاره 
ماه تمام روی بازار افتاده است 
در نور  چراغ ویترین 
مانکن برهنه ناخن هایش را نگاه می کند 
١٩٧٩BOULDER

ALLEN GISBERG-4الن گینزبرگ:یادداشت های روزانه


ALLEN GINSBERG -3درمرگ نرودا

آلن گینزبرگ:در مرگ نرودا 
برخی نفس ها می دمد از آدونیس و سرود های همگانی 
برخی نفس ها می دمد بمب و عو عو ی سگ را 
برخی نفس ها می دمد سکوت را و کوهساران سبز برفپوش را 
برخی نفس ها نمی دمد 
هرگز 
دهکده تتن،٢٥ سپتامبر ١٩٧٣

الن گینزبرگ و مصدق و شاهALLEN GINSBERG-2

ژنرال ها می گویند آن ها می دانند برای چه می جنگند 
اما نمی گویند منظورشان چیست که یک جنگ نابرابر را برپا کرده اند 
هیستری رسانه ها برای گروگانگیری ایران تخمی بود 
شاه با ٩ میلیارد دلار پول ایران دررفت 
کرمیت روزولت و دلارهای آمریکاییش مصدق را برکنار کرد 
نفت او را می خواستند اما آیت اله درک را گرفتند 
و ان را برای شاه گذاشتند و ساواک را تربیت کردند 
تمام ایران بیست و پنج سال گروگان ما بود .درست است جک ؟!
از شعر CAPITOL 

ALLEN GINSBERG-1الن گینزبرگ،امریکایی معترض

الن گینزبرگ 

I saw the best minds of my generation destroyed by
madness, starving hysterical naked,
dragging themselves through the negro streets at dawn
looking for an angry fix...

:پله ها 
چه می شد 
اگر دنیا 
سلسله 
پله هایی 
بود 
چه می شد 
اگر 
پله ها 
به هم 
می پیوست 
در حاشیه 
الن گینزبرگ 
٣ جون ١٩٢٦ نیو ارک،نیو جرزی تا ٥ آوریل ١٩٩٧ نیو یورک 
کتاب زوزه گینز برگ حماسه معاصر غربی است و معادل بی خانمانی 
در دهه ی ٥٠ و ٦٠ شاعری شورشی و رادیکال بود و وقتی که در دانشگاه کلمبیای نیویورک درس می داد مورد بیمهری و تبعیض قرار گرفت و روی یکی از پنجره ها آن کلمه چهار حرفی را خطاب به رییس دانشگاه نوشت .از دانشگاه که انداختنش بیرون،خبرنگاری از او پرسید : چرا حرف بد می نویسی ؟!آلن گفت:حرف بد ؟!این مهمترین شعر من بود ! 
یک با ر هم استادی را که در دانشگاه فلوریدا شعر های گینزبرگ را سر کلاس می خواند از کار بر کنار کردند اما حالا در دبیرستان و کالج کتاب هایش را می خوانند که خود او می گوید تحریک کننده و انتقاد آمیز است و رک و صریح .اما  دیگر بی خطر شده است 
هر چند که یکبار کتاب زوزه اش را در شب شعری با ساکسیفون بیل کلینتن خواند که خیلی هم تحریک آمیز بود 
آلن گینزبرگ را فیلسوف،عارف ،مارکسیست،،یهودی،مسیحی،بودایی،هندویی،شاه،همجنس گرا،استاد و دانشجو دانسته اند و شان شاعری هم همین است 

Monday, April 29, 2013

FS#3300:شب به زمزمه یی

Is it you or the long compassionate wind
That whispers in my ear :
Alas,alas !
Mark Strand
شب به زمزمه یی 
خاموش 
خاموش زمزمه می کنم 
در گوش هات 
وقتی که شب به زمزمه یی 
گوشواره ات می شود 
زمزمه ی خاموش من 
در زمزمه ها 
فراموش می شود
فردای خاموشی را که می داند کجاست؟

موج می خزد

FARAMARZ SOLEIMANI

دستی به مرهمی به زخم می نهد
چشمی به خشم به خنجر دارد 
به خار و خارا و موج می خزد
با ارغوان و ابریشم و سبز
ساری آواره از سینه ی سیاه کوه می گذارد
تن تنهاش می کشد به تخته بند و زنجیری
به جنگلی جوان می سوزد
دستی به مرهمی به زخم می نهد
چشمی به خشم به خنجر دارد
شاعر روزگار ما
قناری غمینی که حنجره اش را به خاک می سپرد
لس آنجلس , اوت دو هزار

ازآبگیرآمده بود

POEM:Faramarz Soleimani
Art:ZohrehKhaleghi

خوان رامون خیمنس:سنگ قبر یک ناوی

خوان رامون خیمنس / فرامرز سلیمانی 
سنگ قبر یک نا وی 
*
به جست و جوی قبر تو 
باید فلک را چرخید 
مرگ تو از ستاره فرو می با رد 
سنگ قبرت تو را نمی آزارد 
که دنیایی رویایی ست 
در بی خبری 
تو در همه چیز مرده یی 
آسمان،دریا،زمین 

خوان رامون خیمنس:سبز

خوان رامون خیمنس / فرامرز سلیمانی 
:سبز 
سبزست دختر 
با چشمان سبز 
و گیسوان سبز 

خوان رامون خیمنس ، شاعرمهاجر

 به رویاها مردم 
و از مرگ به زندگی آمدم 
و مردن مرگ را به رویا دیدم 
خوان رامون خیمنس 
١٨٨١-١٩٥٨
چیز ی به سادگی ما خولیا نیست 
پرنده یی نقره یی دمی در ابر می رود 
دمی که از ابر به در می آید 
گفت:"خانه ی سپید من 
سرشار سراب های غریب است 
و پژواک های جادویی"
روز می شکند و مرگ 
پای چشم های پدرم 
سایه می زند 
به رویای فرزندان رویا 
خانه ی سپید 
دریای آبی و شهر کبود زادبوم 
و خانه ی سپید 
ترجمه ی فرامرز سلیمانی 

Sunday, April 28, 2013

NEW ORLEANS JAZZ&HERITAGE FESTIVAL

New Orleans Jazz & Heritage State of Mind
With dancing in the rain
And she has pancho,raincoat and umbrella
This is where Jazz lovers 
Bring their own fast food
There is no way 
To run
And just fun.
4.2013

پشت پنجره برف می بارد

پشت پنجره برف می بارد
 چراغ های پل روی ایوان افتاده اند 
گفتم پارسال که اینقدر باران نمی بارید 
یا آسمان یادش رفته بود 
کشتی از قاب پنجره می گذرد 
و آوای باران و 
دریا دریا آسمان 

اکتاویوپاز:آرامOCTAVIO PAZ:CALM/CALMA

اکتاویو پا ز / فرامرز سلیمانی 
:آرام 
ماه ساعت شنی 
شب بیرون می ریزد 
وقت روشن می شود 
CALMA:
Luna reloj de arena
La noche se vacia
La hora se ilumina.
CALM:
Sand -clock moon
Night empties out
The hour is lit

شعله ها آبی شعله ها کبود

سر سر کشی دارد این ماه 
ماه شعله های سر کش 
به روز زادن آتش 
در دریا 
و شعله ها 
آبی و کبود 

Saturday, April 27, 2013

استادمرد؟!

فکر کردم مرد که مرد لابد \
که شعرهای کهنه اش را مکرر می کنند 
و تازه شعر هایش  هم 
تکرار مقررات بوده است هم 
آری 
باری 
همان وقت ها هم که می گفت 
و شاید هم نمی گفت 
پس چرا این همه دارند استاد را 
مکرر می کنندش ؟!

POEM FOR MOKHTARI/FARSI-ENGLISH-GERMAN







شعر نصرت اله مسعودی برای محمد مختاری با ترجمه ی دکتر فرامرز سلیمانی
+ترجمه ی آلمانی پرستو ارسطو
تو را گم کرده اند
-----
كنار اين درياي با ماه مهربان
و موج هايي كه تا ماهي بخوابد
پاورچين مي گذرند؛
ميهمان نوازي اين شب بوها
چه نهايتي مي توانست باشد
اگر در عصر و روزنامه نخوانده بودم
كه سه روز است
تو را گم كرده اند
و همسرت
كه مي داند همه ی خيابان ها تو را مي شناسند
تنها از شيوع طناب و چاقو مي ترسد
كه اين روزها
روي پوست لكه مي شوند
و دل را
كه به گُلي خوش ست
ساده به گِل مي نشانند.
كنار اين درياي با ماه مهربان
افسانه ی اين موج ِململ پوش
و فانوس ستاره يي
كه به دست دارد، می توانست
هزار پري سرگردان را
به اين ساحل نقره پاش بکشاند.
مي شد براي تماشاييان فردا
بر صخره هاي تر
انحناي دامني را تصویر کند
كه از التهاب رقص
تب كرده است
و سر بر كشاله ی خاطره يي
بي صدا مي سوزد.
در ميهماني ماسه وُ ماهتاب
كنار اين گوش ماهي ها
كه امشب
جز به ترنم اقاقي و
طنین شب بو
گوش نمي كنند،
اين تخته سنگ
چقدر شنيدني بود
اگر مي دانستم فردا
چشم در چشم تصوير تو
دل و روبان مشكي را
گوشه آن قاب نمي آويختم
و تا انتهاي اين پاييز
زير پر ِ كلاغان
حسرت ِمشتي آسمان آبي نداشتم.
نه، نه ديگر
اين دريا
و آن فانوس ِبي سوي خفته در پس اشك
تابوت و شمعي ست
كه شبانگاه
به گورستان گيس هاي بريده مي رود
نه، نه ديگر
اين ململ ِموج
كفن گريخته از گوري ست
كه مي خواهد
خود را دوباره به مقتولي بپيچاند
كه خونش
تا در گوشه آسمان گُل كند
از طناب دار بالا رفته است.
آه !
آه كه باز خبرها
بوي كافور گرفته اند
بوي نم و ناي بي نغمه ی چاه هاي بي کبوتر
و من مجبورم
به احترام دوستاني
كه تند وُ تند گم مي شوند
تا شعرهاي فردايي كه نمي دانم
گيسوي تو را
در نوبت بگذارم.
نصرت اله مسعودی 

بوشهر،آذر ١٣٧٧


NOSRATOLAH MASOUDI:
THEY HAVE VANISHED YOU
for Mohamad Mokhtari
*
Beside this sea without a kind moon
And the waves passing tiptoe
As the fish wishes
How infinity could have been
With the hospitality of these wall flower
If I have not read in evening newspaper
They have vanished you
For three days.
And your wife
Who knows
All the streets recognizing you
Only fears for abundance of knife and rope
That are staining
The skin
These days.
And the heart
Satisfied with a rose
Is thrown simply in the mud
Beside this sea with a kind moon.
The legend of this mullclad wave
And the lantern of a star
In hands,could pull
A thousand vagrant fairies
Toward this silver shore.
It would be possible
To draw the curve of a skirt
On damp rock
For spectators of tomorrow
Who is running fever
By the flames of dance
And burns silently
For laying head on the groins of memory
In the feast of sand and moonshine
Besides these shells
Who don't listen tonight
Except for song of poplar and tone of wall flower.
This rock
Was worth hearing
If I knew tomorrow
Eyes in eyes with your image
I hung up the heart
And blue ribbon
In corner of that frame
And to the end of autumn
Under the wind of crows
I did not regret for a bunch of skin
No,not anymore
This sea
And that lantern of a lost house
Behind tears
Who goes after
Cemetery of cut tresses
At night.
No,not anymore
This mull of wave
Has escaped the grave
Who wants
To wrap a cable around himself
Who wants blood
To flower in the corner of sky has risen on the rope of gallows.
Ah!Ah the news again
Smells like camphor
The smells of damp wells without pigeons
And songless
And I have to line up,
With respect to friends
Who vanished one after the other,
Your tresses
To the poem of tomorrow I don't know.
Tr.F.Soleimani
May 2010
http://faramarzsoleimani.blogspot.com/2010/05/nosratolah-masoudithey-have-vanished.html?spref=fb

+
German translation by Parastoo Arastoo





Sie haben dich verloren

Neben diesem Meer mit einem gütigen Mond
und Wellen, die – bis der Fisch eingeschlafen ist - auf Zehenspitzen sich hin und her wiegen.

Welch ein Ausgang hätte die Gastfreundschaft der Nachtkerze haben können, hätte ich nicht in der Abendzeitung gelesen, dass sie dich seit drei Tagen vermissen.
Und deine Frau, die weiß, dass alle Straßen dich kennen, hat nur Angst vor dem Messer und das Seil, die in diesen Tagen die Haut verfärben
und das Herz, das
sich begnügt mit einer Rose, in den Schlamm zerren.

Neben diesem Meer mit einem gütigen Mond,
könnte das Märchen von der Musselin-bekleideten Welle, die Sternenlaterne in der Hand haltend,
tausende von umherirrenden Feen
an diesem Silber-bestreuten Strand heranziehen.

Es wäre möglich, für die morgigen Zuschauer ein Bild der Wölbung eines Rocks, der von der Schwellung der Tanzes fiebert, an den feuchten Klippen zu zeichnen, und der den Kopf auf der Vertiefung einer Erinnerung, lautlos brennt.

Im Fest vom Sand und Mondschein
an der Seite der Muscheln,
die heut´ Abend nur dem Summen der Scheinakazie und der Nachtkerze lauschen.

Diese Steinplatte
wäre so hörenswert, wenn ich wüsste, dass ich morgen nicht
Auge in Auge mit deinem Bild mein Herz und das schwarze Trauerband an den Rahmen hängen würde,
und bis zum Ende des Herbstes
unter den Flügeln der Krähen keine Sehnsucht nach einer Hand voll Himmel hätte.

Nein, dieses Meer
und jene lichtlose, schlummernde Laterne hinter den Tränen gleichen nur noch einem Sarg und einer Kerze, die allnächtlich den Friedhof der abgeschnittenen Locken beschreitet.

Nein, nein, dieses Musselin der Wellen gleicht nur noch ein aus dem Grabe entflohenes Grabtuch, welches sich wieder an einen Getöteten anschmiegen will, bis dass sein Blut an einer Ecke im Himmel Blüten trägt.

Mit der Schlinge am Galgen erhob er sich.

Oh! Oooh, die Nachrichten haben wieder den

Geruch vom Kampfer angenommen,

den modrigen und sanglosen Geruch von

Brunnen, die keine Tauben anfliegen.

Und ich bin gezwungen,

in Ehrerweisung für Freunde, die kommen und

gehen, bis zu den morgigen Gedichten, die ich

nicht kenne,

deine Locken auf die Warteliste zu setzen

Friday, April 26, 2013

ازآبگیرآمده بود

از آبگیر آمده بود  که 
ماه را بر جای گذاشته بود 
کسی از کوهستان آمد و 
ماه را با خود برد 
آبگیر تنها آبگیری شد 
بر قایق خزه 
و پارو
دستان عاشق بود  

POOL OF SILKY WAVE



Pool of silky wave
Oleander on terrace
Sea of your heart
4.26

BAYOU OF DREAMS

ماهیخوار و مرغان مهاجر 
جنگل سرو در تا لا ب 
صحبت گل 
4.26
Migrant Birds Day

Thursday, April 25, 2013

روز بومیان

دلم برای خاموشان می سوزد 
شاید حرفی برای گفتن ندارند 
یا که تنها وقت گفتن خاموشند 
به ملاحظات متعدد و معذور 
مثل این شا عران  و نویسندگان بی شمار 
پس مصاحبه با آن ها باشد برای بعد 
و مقولات و مقالاتشان 
بماند برای آرشیو 
و حرف هایشان هم 
برای کوزه های فراخ 
چقدر دلم برای جماعت خاموشان می سوزد 

ان چه تماشا کردند

آن چه تماشا کردند 
آن شب
یا آن چه گفته شد 
با آن چه تماشا کردند 
یا گفته شد 
شاید یکی بود 
وقتی که عاشقی 
از گفته ها و تماشا 
هراسی به دل نمی نهی 
و لبان گرم عاشق 
بر لبان گرم عاشق 
در تماشا 
و شاهد 
شاید هزار شب 
و تنها یک شب 
در تماشا 
و 
تاریکی 
و کوچه های ساکت دلتنگی 

هفت تاق بلوغ

هفت تاق بلوغ   وقت بلوغ هستی  در تاریکی ی هشتی  می شکفت 

Wednesday, April 24, 2013

ALLAN ARBUS ,NOT A SHRINK IN M*A*S*H ANYMORE

ALLAN ARBUS, is not practicing psychiatry in the series  M*A*S*H ,anymore 
The cool shrink was a natural.
 So cool and calm and always on the scene to help.
He didn't mean to be funny , but he was !
Of M*A*S*H guys now these are gone :
Mc Lean Stevenson,Colonel Blake,1929-1996
Larry Linville,Frank,1915-2000
Harry Morgan,Colonel Potter,1915-2011
Allan Arbus,1918-2013
But the show still is on.
Stand up and cheer !

Monday, April 22, 2013

100 + TOP MOVIES

.....

EARTH DAY-3 روززمین

زمین را با خون می نویسد 
عشق را با جنون 
و تازه عقل را نعل می زند 
تا در بیابان از رفتن نماند 
گفتم بیابان 
خیابان را خواستم بگویم 
پس دوباره می خوانم 
زمین را با خون می نویسد 
عشق را با جنون 
و تازه عقل را نعل میزند 
تا در خیابان 
از رفتن 
نماند 
4.22

Sunday, April 21, 2013

EARTH DAY - 2 روز زمین

از آبشار می ریزد 
بر گیسوی درخت 
روانه می شود بر سینه ی عریان خاک 
به سودایی می رقصد 
تا آبشار 
بر او می ریزد 
زمین به عاشقی 
آغوش می 
گشاید
4.22 

EARTH DAYروز زمین

عکس از موج 
١
تقلید حرکت زمین 
تقلید مرغ عاشق در حنجره ی خش دار باغ 
وقت به هم رسیدن 
تقلید پا و گام رفتن 
وقت بازگشتن 
آیا همیشه می توان همیشه مشعلی بود 
تا شر اره های عاشق را به راه برد ؟
بر تا ر و پود راه  در گام هایی که می رود یا می آید 
عشق می بافم 
با فه ی رنگ و
بادکنک رنگین کمان 
فرش راه می شود 
گسترده پیش پای تردید 
زمین جوانه می زند بر چهره ام 
در روز زمین 
در روز زمین عشق سراسیمه می رسد 
و با عاشق 
پرواز می کند در دریای اطلسی 
٢
افرا بیرق راه بود 
در جنگل سوخته 
بلوط و کندس و گردو 
بر باد 
در دریای اطلسی 
پاییز رنگ بهاری دا شت 
و اسب ها  و ورزاها 
در مرتع تابستان می چمید 
زمستان پنهان بود 
غنیمتی به گوش پرنده 
جنگل که می خواند به وقت خاموشی 
 در فریاد شراره می شود 
مازو و مرس گردو و کندس جنگل سوخته 
افرایی در باد 
فانوس به راه تو گذاشتم باز 
در آغاز جنگل شب 
وقت ناچار بازگشتن 
فانوس ها خاموش می تپید 
و جنگل سوخته در بیرق باد 
٣
آفتاب را می گرداند آفتابگردان زیرا زبان 
زمین را 
به ولوله می گرداند در وقت آفتابگردان 
باقی حکایت عشق است 
که شاعر می اید و 
سوی نادیدنی ی بامداد را می گیرد 
٤
وقتی صدایش از پنجره آمد 
اقاقی را پرسیدم 
که آیا با او آمده است 
گفت نه هنوز زود است 
فکر کردم 
اقاقی که همیشه زود می آید 
و با شتاب 
در خیابان فصل 
از زمستان می گذرد 
شا ید اقاقی را نمی دانست 
یا در فصل 
گم شده بود 
پس چرا پای پنجره آمده بود ؟
شاید که روز زمین را فال می گرفت 
٥
با هیچ 
این همه هیچ می شود دلم 
تا که ابری بر تنم می پیچد 
از ابروانم برف ها را می روبم 
تا فصل ها را روی پله ها بنشانم 
که با هیچ 
تا پای درگاه می آیند 
فردا دیگر دلم باز می شود شاید 
به روز زمین 
4.22

موج وسنگ و درخت

img:moj
سنگ پرسه می زند در آب 
موج آینه می شود 
در آینه 
درخت می روید 
دریا دریایی می رقصد 
به آواز اینه 
موج و سنگ و درخت 
در صدف برج دریایی 
20 April 2013
pontchartrain Lake Lighthouse

Saturday, April 20, 2013

LAKE PONCHARTRAIN AND THE LIGHTHOUSES

Port Pontchartrain Lighthouse

 Ruins of New Canal Lighthouse
 New Canal Lighthouse



LAKE PONCHARTRAIN LIGHTHOUSE

Keep the light on 
In lighthouse
A well versed red and white
Watching the marine wave
Staying peaceful
@ Pontchartrain
20 April 2013

Thursday, April 18, 2013

NEW ORLEANZEE:SAMBADA EM NEW ORLEANS/ SAMBADA IN NEW ORLEANS



Dance is an old language to bridge languages and cultures
This is another translingual experience in poetry*
Dr Faramarz Soleimani
,St Charles Room,Loyola University,New Orleans
18 April 2013
...
* I have started Traslingual poetry شعر فرا زبانی in 1340's/1960's wirh my Poems of America in my first published book of poetry Lines and Dots خط ها و نقطه ها ،continued it through all these years and inspired many poets and writers .
In Translingual poetry There are poets who dream in languages and write their poems and dreams in those languages and beyond them .Linguity of languages here is used intimately by an insider .It is beeing used to extend hands toward language  to expand it.
Transligual poetry is international celebration of cultures for peace and love , denying prejudice, intolerance,  hatred ,violence and war .
Translingual poetry is union of words in different shapes,colors and skins ,
but the same sounds and meanings.
With its omnipresence,Translingual Poetry,as a poetry of movement and position, is bound by multiple traditions and translations , as well as languages ,folklores and cultures
--FS
All is feathers and rhythms
Beaten in beats/
Todo em penas e ritmas
Bater em batidas
گود زورخانه ی ایرانی
می ایستد بر ضد زور
زیرا زورخانه ی ایرانی ست
طبل ها بر سر شانه ها
و دهل ها و ضربه ها
دمی و دم گرفتنی و دمی
Whose beat is ongoing
On beats and gone ?
ضرب زورخانه و دختران جنگل
ضرب و ضرو ب و ضربه و ضرا ب
The whole collage of motion and tunes
In picture of a poer house
And the shadows
On drums
It is a dream without mike
It is a mighty dream
And the beat is beating
It is a feeling of Mardi Gras
from Sambada of Sao Paulo
With a touch of American Perspiration
آرام و قرار ندارد این رقص
Then the whole place was in blast
With all those drummers dreams
And mooove
And feathers &beats & Samba
That was an open invitation
So I joined
پس ما را هم به رقص و داشتند
که رقصی در این میانه خوش بود
جای رومی شاعر رقصنده خالی
The drums dream again
And I dream
Like drums
With beat beating colors and tunes
Yoo Hoo Yahoooo
Gabby and Akeem night again
in African Brazilian costumes
Gabby X 4
Akeem X 4/
Assim eles nos levaram para dancar
Perdemos o dancarimo poeta Rumi /
So they summoned us to dace floor
A dance in the day is so good
We miss our Dancer - Poet : Rumi
---
With special Thanks to Christy

NEW ORLEANZEE:WE ARE PELICANS

 Not a buzz anymore
But a Pelican
Flying from marina to New Orleans Arena
For a basket of love
I am not famous for singing
But I brought you 
Song of victory:
We Are Pelicans
Poem by F.Soleimani
4.18.2013

زمین به زاری دهان می گشاید

زمین به زاری دهان می گشاید 
دستی از خاک بر می آید 
آواز بودایی ی کودک در دور دست