Faramarz Soleimani ساده نویسی های ساده انگارانه و گفتاری امروز نیز که به بهانه ی ضد شعرنویسی و کم فروشی ادبی رواج یافته و برخی شاعران گذشته را نیز به دنبال کشیده یا به دست انداز زبان بازی اناخته ، در فرم والا و متعالی از فروغ آغاز شده که خود زیر تاثیر نیما بوده است اما فروغ به زبان فارسی و زبانیت اشراف داشته و از بیرون به عنوان زبان خارجی به آن نگاه نکرده ودرپی ویرانی آن نیز نبوده است .هر شاعر معاصر تنها با زبان مادریش شعر می گوید و زبان های دیگر را تنها یدک می کشد و با آنها زندگی پرونشالی دارد که خارج از مدعای نو آوری و فرا نو آوری است به ویژه آن که محفوطات نظری او در همان زبان فارسی ذاتی و محدوده ی ترجمه های بیست سی سال پیش از کتاب های بیست سی سال پیش نباشد . البته جذابیت های شعر رسمی درون مرزی و رسانه های آن نیز در ای نشیفتگی بی اثر نیست و یا کوشش در جذب جمعیت های محدود هیچ مکانی و رایگان نامه های رایج که مسولیتی برای شعر و ادبیات و هنرها جز در محموله آگهی های تجارتی متصور نیست
پس از ساده نویسی و زبانیت بی زبان آیا اعتدال پاسخی برای خستگی و فرسایش شعردهه ی اخیراست؟و شعرآیا بی رویا شده و دست از عاشقی بر کشیده و به دام پرگویی نثرافتاده و تکرار مکررات شده است؟اندیشه در برابر خیال؟تجربه های نو ویا تکرار تجربه ی گفتار در شعرنیما و فروغ، و باز نویسی وباباز بازنویسی کتابهای کهن درشعرشاملو و قصه ی گلشیری و پیروان شان ، واز سرگیری زبانیت و زبان بازی در تکرار نظریه های اشکلوفسکی ها و شعر اکتاویو پاز ها یا پناه بردن به تولیدانبوه و آشنای فریدون مشیری و شفیعی کدکنی و خیل بیدردانی که دغدغه ی نوآوری شان تنها به حدود دوران بازگشت می رسد.از این ها همه تجربه ها را شاید می توان برتر داشت اما شیفتگی و اصرا ردر تجربه های نو نیز انرژی نو گرایی را از آن ها می گیرد و به سنت تبدیلشان می کند پس نوگرایی واقعی می خواهد از آن بگذرد زیرا که شعر تجربه و حرکت وموقعیت های تازه است.
پس از ساده نویسی و زبانیت بی زبان آیا اعتدال پاسخی برای خستگی و فرسایش شعردهه ی اخیراست؟و شعرآیا بی رویا شده و دست از عاشقی بر کشیده و به دام پرگویی نثرافتاده و تکرار مکررات شده است؟اندیشه در برابر خیال؟تجربه های نو ویا تکرار تجربه ی گفتار در شعرنیما و فروغ، و باز نویسی وباباز بازنویسی کتابهای کهن درشعرشاملو و قصه ی گلشیری و پیروان شان ، واز سرگیری زبانیت و زبان بازی در تکرار نظریه های اشکلوفسکی ها و شعر اکتاویو پاز ها یا پناه بردن به تولیدانبوه و آشنای فریدون مشیری و شفیعی کدکنی و خیل بیدردانی که دغدغه ی نوآوری شان تنها به حدود دوران بازگشت می رسد.از این ها همه تجربه ها را شاید می توان برتر داشت اما شیفتگی و اصرا ردر تجربه های نو نیز انرژی نو گرایی را از آن ها می گیرد و به سنت تبدیلشان می کند پس نوگرایی واقعی می خواهد از آن بگذرد زیرا که شعر تجربه و حرکت وموقعیت های تازه است.
No comments:
Post a Comment