سیمین بهبهانی:
از هزار توی خاطره
با یاد و خوانده هایم از احمد میر علایی
.
قدم قدم قدم قدم ز پی قطار جای پا
روند بانگ زیر و بم به گام گام ضربه ها
سپرده راه روز و شب نمانده خسته از طلب
اگر چه با چنین تعب نه ابتدا نه انتها
کدام واژه نامتان به پرسشم کدامتان
جواب ناب می دهد که :می رود کجا کجا
به انحنای گرده ها جولی از سپرده ها -
به حیرتم که برده ها نمی سرد ز انحنا
چه تازیانه راند تان که سر کشی نماندتان ؟
روانه از ازل چنین به جبر تا ابد شما
به کوهه کوهه مو جتان به هر فرود و اوجتان
یکی ست صورت این هزار گونه محتوا :
شدن شدن شدن شدن به گونه ها در آمدن
ولی چنان که چشم کس نه می برد به ماجرا
زهی دهان گشودگان ! بسی ز ما ربودگان
به سان صید لاغری که در کشیده اژدها
قدم قدم قدم قدم به سوی منزل عدم
روانه اید و دم به دم شکا رتان یکی ز ما
No comments:
Post a Comment