کسی بر در می کو بد
در خیابان خالی
کسی نظاره می کند شمعدانی ها
و شمعدان های خالی را
در قاب پنجره
چلچراغی خالی آویزان است
سگی از دور می لابد
و دره ی چراغان هم خالی ست
خالی ی خالی
دوباره سراغت را می گیرم
از آسمان و علف
از پرنده یی که شب را می گریزد
آ وایم گم می شود
در تپه های کبک
خالی
خالی
12.15
Quail Hill,Ca.
No comments:
Post a Comment