Saturday, March 22, 2014

A*SH*N*A:SOHRAB SEPEHRI W/TR

Sohrab Sepehriسهراب سپهری 
یاد من باشد
کاری نکنم،
که به قانون زمین بر بخورد...
I shall remember not to act in a way
to disturb the order of life on earth
 از دفتر حجم سبز
 شعر غربت
---


بخشی از یاداشتهای شخصی سهراب درباره دوران جوانی:
«تنهایی من عاشقانه بود. نقاشی عبادت من بود. من شوریده بودم و شوریدگی ام تکنیک نداشت.
روی بام کاهگلی می نشستم. و آمیختگی غروب را با sensuality بامهای گنبدی شهر تماشا می کردم. بسادگی مجذوب می شدم. و در این شیفتگی ها خشونت خط نبود. برق فلز نبود. درام اندامهای انسان نبود. نقاشی من فساد میوه را از خود می راند. ثقل سنگ را می گرفت. شاخه نقاشی من دستخوش آفت نبود. آدم نقاشی من عطسه نمی کرد.
راستی چه دیر به ارزش نقصان پی بردم
و اعتبار فساد را در یافتم
زندگی من آرام می گذشت. اتفاقی نمی افتاد. دگرگونی های من پنهانی بود. با دوستان قدیم-یاران دبیرستانی-به شکار می رفتیم. آنقدر زود از خواب پا می شدیم که سپیده دم را در آبادیهای دور تجربه می کردیم. ما فرزندان وسعت ها بودیم. سطوح بزرگ را می ستودیم. در نفس فصل روان می شدیم. شنزار ها فروتنی می آموختند.
جایی که افق بود نمی شد فروتن نبود. زیر آفتاب سوزان می رفتیم. و حرمت خاک از کفش های ما جدایی نداشت...»
Sohrab Sepehri
// برگرفته از یادداشتهای سهراب سپهری (هنوز در سفرم)
Like ·  ·  · 

No comments:

Post a Comment