مجله موج,دفتر ویژه نیما؛افسانه
...
عشق را از عشقه گرفته اند . و عشقه آن گیاهی ست که در باغ پدید آید , در بن درخت .اول میخ در زمین سخت کند . پس سر بر ارد و خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت می رسد به تاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود
شیخ اشراق سهروردی
شعر و عشق نشانگر پیوند شعر با عشق و این هر دو با انسان و جهان است که در شعر نیما با عشق دگر سان حضور و نمود یافته است که عشقی زمینی و انسانی است و شعر حافظ را به چالش می گیرد هر چند که حافظ هم همانست که می بینیم و می خوانیم و بیشتر هم هر آن چه را که گفته منظور داشته است و او هم از شما پنهان نماند معتقد به عشق زمینی و انسانی بوده است که گاه در هاله و حجابی رندانه پنهان داشته است خاصه در وجه هم جنس گرایی و شاید هم به طور کلی دوجنس گرایی
برای نیما عشق به مثابه یک جهان بینی در سویه های دگرگونی است اما این در شاعران نیمایی هرگز به این مرحله نرسیده است و در شعر های آغازین شاعرانی مانند حسن هنرمندی, محمد علی اسلامی , رحمانی و نادر پور و مشیری در ما ند و در فروغ سه دفتر اول نیز به بلوغ نرسید و این ها به دلیل زیر است
سانسور که قدرت خود را به شدت اعمال کرد و مثل چماقی بر سر شعر و شاعر فرود آمد و حتا به تحریف آثار پیش منتشر شده پرداخت . سانسور لزومن هم همیشه دولتی نبود و چماق تکفیر و تحمیل اخلاقیات ریا کارانه در اعمال آن
بی تاثیر نبود و ناشران هم تمایل شدیدی داشتند که به این هر دو گردن نهند
دیگر مرگ زودرس شاعران بود چه مرگ جسمی و چه مرگ آفرینشی و جوانمرگی خلاقانه که عمر شعر ی شان را کوتاه کرد
محدودیت های ذهنی و اسارت در روابط جنسی ظاهری به جای والایی عشق و شرح ساده گرایانه ی عیش و عشرت از دید گاه قدرت سالارانه و مرد سالارانه که راهی البته به عشق دگرسان نیمایی نمی برد و تجربه یی نو بالغانه را بیان می کرد که بیشتر به کار فریب مخاطب فراوان اما نا هشیار می آمد
و بالاخره دلمشغولی های دیگر از قبیل فریب قدرت و جذب آن شدن و یا اسارت در چنگ الکل و افیون و دارو که باز با قرب به دستگاه قدرت بی ارتباط نبوده است
عشق را از عشقه گرفته اند . و عشقه آن گیاهی ست که در باغ پدید آید , در بن درخت .اول میخ در زمین سخت کند . پس سر بر ارد و خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت می رسد به تاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود
شیخ اشراق سهروردی
شعر و عشق نشانگر پیوند شعر با عشق و این هر دو با انسان و جهان است که در شعر نیما با عشق دگر سان حضور و نمود یافته است که عشقی زمینی و انسانی است و شعر حافظ را به چالش می گیرد هر چند که حافظ هم همانست که می بینیم و می خوانیم و بیشتر هم هر آن چه را که گفته منظور داشته است و او هم از شما پنهان نماند معتقد به عشق زمینی و انسانی بوده است که گاه در هاله و حجابی رندانه پنهان داشته است خاصه در وجه هم جنس گرایی و شاید هم به طور کلی دوجنس گرایی
برای نیما عشق به مثابه یک جهان بینی در سویه های دگرگونی است اما این در شاعران نیمایی هرگز به این مرحله نرسیده است و در شعر های آغازین شاعرانی مانند حسن هنرمندی, محمد علی اسلامی , رحمانی و نادر پور و مشیری در ما ند و در فروغ سه دفتر اول نیز به بلوغ نرسید و این ها به دلیل زیر است
سانسور که قدرت خود را به شدت اعمال کرد و مثل چماقی بر سر شعر و شاعر فرود آمد و حتا به تحریف آثار پیش منتشر شده پرداخت . سانسور لزومن هم همیشه دولتی نبود و چماق تکفیر و تحمیل اخلاقیات ریا کارانه در اعمال آن
بی تاثیر نبود و ناشران هم تمایل شدیدی داشتند که به این هر دو گردن نهند
دیگر مرگ زودرس شاعران بود چه مرگ جسمی و چه مرگ آفرینشی و جوانمرگی خلاقانه که عمر شعر ی شان را کوتاه کرد
محدودیت های ذهنی و اسارت در روابط جنسی ظاهری به جای والایی عشق و شرح ساده گرایانه ی عیش و عشرت از دید گاه قدرت سالارانه و مرد سالارانه که راهی البته به عشق دگرسان نیمایی نمی برد و تجربه یی نو بالغانه را بیان می کرد که بیشتر به کار فریب مخاطب فراوان اما نا هشیار می آمد
و بالاخره دلمشغولی های دیگر از قبیل فریب قدرت و جذب آن شدن و یا اسارت در چنگ الکل و افیون و دارو که باز با قرب به دستگاه قدرت بی ارتباط نبوده است
No comments:
Post a Comment