Tuesday, January 20, 2015

A*SH*N*A:MAHSA REZAZADEH

. از دفتر(( کفش های تخ تخی)) 
مهسا رضازاده 
رنگ آفتاب
=====
وقتی شب می شود
پنجره خانه ی ما سیاه می شود
اما در روز
پنجره رنگ آفتاب می گیرد
و گل های خانه
سوی آفتاب اخم می کنند.
بهمن 73
خنده
===
دانه های پوسیده انار
مثل دندان های پیرزنی ست که می خندد
انار
در نگاه آسمان چرخید
ابر بارید
و زمین خون شد.
بهمن 73
دل تنگ
===
مدادی در آتش
جزقاله شده بود
مثل سیاه پوست های آمریکایی
با تراش سفید شد
دلم برای پوست های سیاهش
تنگ شده ست.
اسفند 73
روح خانه
====
خانه ی قدیمی دیگر مرد
اما گل هایش زنده هستند
و عمرشان را کم کم به چوب های پوسیده می دهند.
تا روح خانه شوند.
خانه خلوت است
و عکس درختان در حوض آبی وارونه می رقصند
دم پایی ها هستند
تن آدمی نیست.
خرداد 74
صدا
===
صدا از پله ها
قدم به قدم
بالا می آید
تا به دهان آینه ای خود برسد.
تابستان 74
آشپزی
===
حیاط
لباس آشپزی پوشیده
درخت ها
قاشق و چنگالند
موهای ننه سرما
حیاط را می پیچد.
دی 74

No comments:

Post a Comment