سرم آویخته
چون میوه ای پوسیده از گردن
به روی صخره سینه / آتشی
چون میوه ای پوسیده از گردن
به روی صخره سینه / آتشی
ویا "یایی"
که بی باده
کشیده ،بار تن
باید نباید کرد
واین سو را به آن سو کرد باید
عاقبت از مرگ
نوعی رسم
شبیه سهمی ی سرخ دو پستانی
که از کوهان نرمش
برف می بارد
هوا از مرگ او ،ابر سیاه در درون را
از دهانی تا دهان کودک دیگر
دو چخماخ سپید شعر وشیر خویش می سازد
ببار ای آسمان
از آسمان برفی که بنشیند
میان ناودان قندیل چخماخی
که آتش را ،عظیم اسم می سازد
عظیم اسم آتش
در دهان کودک قنداقی قلبی
که اورا باز
منوچهرم ،منوچهرم صدا میزد
علی مومنی
برای سالگرد منوچهر
که بی باده
کشیده ،بار تن
باید نباید کرد
واین سو را به آن سو کرد باید
عاقبت از مرگ
نوعی رسم
شبیه سهمی ی سرخ دو پستانی
که از کوهان نرمش
برف می بارد
هوا از مرگ او ،ابر سیاه در درون را
از دهانی تا دهان کودک دیگر
دو چخماخ سپید شعر وشیر خویش می سازد
ببار ای آسمان
از آسمان برفی که بنشیند
میان ناودان قندیل چخماخی
که آتش را ،عظیم اسم می سازد
عظیم اسم آتش
در دهان کودک قنداقی قلبی
که اورا باز
منوچهرم ،منوچهرم صدا میزد
علی مومنی
برای سالگرد منوچهر
No comments:
Post a Comment