----------------------------
همه
لرزشِ دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد،
پروازی نه
گریزگاهی گردد.
آی عشق آی عشق
چهرهی آبیات پیدا نیست.
□
و خنکای مرهمی
بر شعلهی زخمی
نه شورِ شعله
بر سرمای درون.
چهرهی آبیات پیدا نیست.
□
و خنکای مرهمی
بر شعلهی زخمی
نه شورِ شعله
بر سرمای درون.
آی عشق آی عشق
چهرهی سُرخات پیدا نیست.
□
غبارِ تیرهی تسکینی
بر حضورِ وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریزِ حضور،
سیاهی
بر آرامشِ آبی
و سبزهی برگچه
بر ارغوان
چهرهی سُرخات پیدا نیست.
□
غبارِ تیرهی تسکینی
بر حضورِ وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریزِ حضور،
سیاهی
بر آرامشِ آبی
و سبزهی برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگِ آشنایت
پیدا نیست.
___احمد شاملو ________________
دفتر «ابراهیم در آتش»
رنگِ آشنایت
پیدا نیست.
___احمد شاملو ________________
دفتر «ابراهیم در آتش»
No comments:
Post a Comment