BOOK OF ARDESHIR
Shamlu on Caricature
به هر تقدیر ، واقعیت این است که کاریکاتور کفن به گردن و شمشیر در دست به میدان آمده است ، با چهره ائی سوخته از آتش و دود ، و دهانی
پرخون از ضربات مشت و قنداق تفنگ ، و قیافه ئی از ریخت برگشته که دردچندان مسخش کرده که شباهتش با دلقک شوخ طبع و مجلس آرای چند دهه پیش یکسره از دست رفته است .
در دنیای او دیگر هیچ چیز خنده داری " جست و جو " نمی شود چرا که واکنش ها معکوس شده است و انعکاس غم انگیز مضحکه ی بشری سراسر وجود او را با سیاله ی سیاهش انباشته ؛ مضحکه ئی که در نهایت خود به یکی دو راهی می رسد . دو راهی وحشت و اندوه ، اما رهگذر در انتخاب راه سرگردان نمی ماند . پیداست . کاریکاتوریست با نشان دادن طرح قلم انداز خود به تو ، راهی را که در مسیر تلقی یا تفکر خویش انتخاب خواهی کرد پیشاپیش مشخص کرده است ، و رندانه تر این که ، اگر موضوع را تنها خنده دار یافتی دوباره خود را در ابتدای راه خواهی یافت و ای بسا که نشسته در برابر او ، به هیات مدلی چرا که طنین گریه وار این جهان ، طنین غشعشه ی خوشخندگی های تو بی خبر نیز می تواند بود
در دنیای او دیگر هیچ چیز خنده داری " جست و جو " نمی شود چرا که واکنش ها معکوس شده است و انعکاس غم انگیز مضحکه ی بشری سراسر وجود او را با سیاله ی سیاهش انباشته ؛ مضحکه ئی که در نهایت خود به یکی دو راهی می رسد . دو راهی وحشت و اندوه ، اما رهگذر در انتخاب راه سرگردان نمی ماند . پیداست . کاریکاتوریست با نشان دادن طرح قلم انداز خود به تو ، راهی را که در مسیر تلقی یا تفکر خویش انتخاب خواهی کرد پیشاپیش مشخص کرده است ، و رندانه تر این که ، اگر موضوع را تنها خنده دار یافتی دوباره خود را در ابتدای راه خواهی یافت و ای بسا که نشسته در برابر او ، به هیات مدلی چرا که طنین گریه وار این جهان ، طنین غشعشه ی خوشخندگی های تو بی خبر نیز می تواند بود
احمد شاملو
کفن به گردن و شمشیر در دست
از مهتابی به کوچه
کفن به گردن و شمشیر در دست
از مهتابی به کوچه
No comments:
Post a Comment