-تو را فریفتم سانچو
دیگر جزیره یی برای تو نیست
-من از تو جزیره یی نمی خواهم
...و دون کیشوت پشت کتاب های سوخته اش
آرام گرفت
زیرا جزیره آن جاست
که روزی خواهد آمد
حتا اگر کتاب ها در خاکستر باشد
و مر گ را با خود بگوید
در عصر دیژیتال
جشن کتابسوزان دیکتاتورها را چه باک
No comments:
Post a Comment