اردشير محصص شرايط انسانى را در زمانه يى رقم مى زند كه زمان بى زمان اوست و در عين حال در تمام زمان ها جريان دارد
جهانى بودن براى اردشير نيز به مثابه بومى بودن اوست زيرا او زبانى جهاني رابراي پرداخت هاي بياني به كار مي برد در خط هايى قاطع و معاصر كه پيوندى عاطفى و معنايى با يكديگر دارند و به مسخ هاى او شكلي ملموس مى دهند كه آ شنا مى نمايد و در رسانه ها ي وطني و فرامرزى ارتباطى آشنا و گويا
بر قرار مي كند
زمان اردشير را گفتيم كه بى زماني است هر چند كه قصد همه زماني بودن دارد و به آن نزديك تر است مكان اردشير را اگر چه جهانى خوانديم اما هيچ كجا و ناكجاآبادي است خالي و خوفناك و در واقع همان برهوت اليت است پس استقرار او در آوارگي أست كه آواز آشناي انسان امروز را سر داده است در تنهايى ژرفى كه مظهر و نماد تنهايى هنرمند هم هست
بر قرار مي كند
زمان اردشير را گفتيم كه بى زماني است هر چند كه قصد همه زماني بودن دارد و به آن نزديك تر است مكان اردشير را اگر چه جهانى خوانديم اما هيچ كجا و ناكجاآبادي است خالي و خوفناك و در واقع همان برهوت اليت است پس استقرار او در آوارگي أست كه آواز آشناي انسان امروز را سر داده است در تنهايى ژرفى كه مظهر و نماد تنهايى هنرمند هم هست
No comments:
Post a Comment