هنر شعر - ٧٦
بر بساطی که بساطی نیست
-نیما-
شاعر بساط ازلی ش را بر زمین نهاد
در ناکجا آباد کیهان
که رویای ناب
در نگاهش نشست
و شاعر از بساط ازلی ش
چیزی بیرون آورد
کلمه بود
اه کلمه بود
که به جادوی ازلی ش
در تب و تاب
می سوخت
No comments:
Post a Comment