OCULAR POETRY:SOHRAB SEPEHRI
عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.
---
عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.
---
آبی بلند را می اندیشم و هیاهوی سبز پایین را
ترسان از سایه خویش به نی زار آمده ام
تهی بالا نی ترساند و خنجر برگ ها به روان فرو می رود
دشمنی کو تا مرا از من بر کند؟
نفرین به زیست: تپش کور
دچار بودن گشتم و شبیخونی بود نفرین
هستی مرا بر چین ای ندانم چه خدایی موهوم
نیزه من مرمر بس تا را شکافت
و چه سود که این غم را نتواند سینه درید
نفرین به زیست
دلهره شیرین
نیزه ام -یار بیراهه های خطر- را تن می شکنم
صدای شکست در تهی حادثه می پیچد
نی ها به هم می ساید
ترنم سبز می کشافد
ترسان از سایه خویش به نی زار آمده ام
تهی بالا نی ترساند و خنجر برگ ها به روان فرو می رود
دشمنی کو تا مرا از من بر کند؟
نفرین به زیست: تپش کور
دچار بودن گشتم و شبیخونی بود نفرین
هستی مرا بر چین ای ندانم چه خدایی موهوم
نیزه من مرمر بس تا را شکافت
و چه سود که این غم را نتواند سینه درید
نفرین به زیست
دلهره شیرین
نیزه ام -یار بیراهه های خطر- را تن می شکنم
صدای شکست در تهی حادثه می پیچد
نی ها به هم می ساید
ترنم سبز می کشافد
نگاه زنی ، چون خوابی گوارا، به چشمانم می نشیند
ترس بی سلاح مرا از پا می فکند
من -نیزه دار کهن- آتش می شوم
او -دشمن زیبا- شبنم نوازش می افشاند
دستم را می گیرد
و ما -دو مردم روزگاران کهن- می گذریم
به نی ها تن می ساییم، و به لالایی سبزشان ، گهواره روان را نوسان می دهیم
آبی بلند، خلوت ما را می آراید...
ترس بی سلاح مرا از پا می فکند
من -نیزه دار کهن- آتش می شوم
او -دشمن زیبا- شبنم نوازش می افشاند
دستم را می گیرد
و ما -دو مردم روزگاران کهن- می گذریم
به نی ها تن می ساییم، و به لالایی سبزشان ، گهواره روان را نوسان می دهیم
آبی بلند، خلوت ما را می آراید...
سهراب سپهرى
هشت كتاب
هشت كتاب
شعر: خوابى در هياهو
No comments:
Post a Comment