BAHMANI:خلاصه ی منی
فرامرز سلیمانی
خلاصه ی منی
خلاصه ی برف و باد و
بهمنی
که هر که را
در تو خلاصه کرده ام
در را که گشودم
گیسوان گشودی
و تندر با تن تو
تا درون آمد
به رقص و شوری
بی پایان
که خواب خیابان را
بر میآشفت
و رفتن تمام تو
دیگر د یر شده بود
خلاصه ی من بودی
خلاصه ی تو شدم
زیرا که
هر که را
در تو
خلاصه کرده ام
No comments:
Post a Comment