Tuesday, February 4, 2014

A*SH*N*A:ROSTAM ALAHMORADIرستم اله مرادی




Rostam Alahmoradi رستم اله مرادی 

A*SH*N*A
زاده ی ٢٢ خرداد ١٣٣٨ مسجد سلیمان 
تا ٢١ آذر ١٣٨٧
کتاب:
نفس رویاها ,تپش نو , ١٣٨٧
رستم اله مرادی شاعر مسجد سلیمانی به خاطر اصالت زبان و خیالش یکی از راه نشانه های معتبر موج ناب به شمار می آید که نیاز بیشتر به گردآوری شعر های پراکنده اش به شکل کتاب تازه و دیگر مجموعه ی آثارش به شدت حس می شود , کاری که اکنون بر عهده ی بازماندگان و همگنان اوست تا تاثیر و تاثرات شعر نسل ها و دهه ها و نیز رد پای گام های آنان بر شعر نو آمدگان و نو خیزان و تبیین آثار جوانان و نو جوانان امروز مشخس تر و
شفاف ترشود که شعر داد و ستاد فرهنگی نسل هاست و آنان که این مهم را انکار می کنند کوشش در نمایش
بی ریشه گی ها دارند  
ف.س.

به آینه ای در میان

به علفزار ، اگر نمی مُردی پوشیده ی تندر
گیسو نمی بریدم

به آینه ی در میان وعطرهای در خفا
باز برمی خاستم

و برمعنای نانوشته ای از رود
دو ستاره می افروختم

اگر نمی مُردی تو و من
پس از بریدن ِباران !
---

شب گرگ

در تصرفی بی تکلیف می سوزد چشم
تنگ ِخانه ی پاییز

کبودهای گُرده ی تقصیر
در سماع گلریز پرده و شکسته ی گلدان

دلم نخاعی ِپروانه
در قبضه ی آتش

چشم ِکه کور که رطل ماه را می نوشند
شب گرگ ؟
---
خاکستر به ماه

چه فرقی گشوده بر خون ها
و چه عطری در خفا به جا می نهد
که یعنی افق های بعضی را
آهیده در مصاف با خویش
تا به ماه ام بجوید خاکسترشان !
---
مُرده

دور از سراب ِماه
به واحه ای گریسته ی دفن خویش
از چشمان خیره در محاط آبنوس
دورتر
به ماتمی که زاد
کورسوی فانوسی – ترنج رؤیاش
بر رخنه ای که هیچ نظاره نداشت
در اعماق آن خواب.
---
چقدر تابوت در گیسوان این بید است

بر ساز بی پناهی می نشینم
در شیوع شب
( چقدر تابوت
در گیسوان بید است )
کنار رود به جامه ی ستاره گان
دیوانه ای پا می کشد به خواب
که هنوز صحبت جان هایی است
که بر می کشند به مهتاب
با نفس های گُر گرفته ی آرام روز
و روز آرمیدن !
---

؟

وفاجعه ی ملال
کافی نیست
؟
یا که سنگ هم باید شعله ور شود .

No comments:

Post a Comment