*FROM 5.30.2011
QUAIL HILL,ORANGE COUNTY
QUAIL HILL,ORANGE COUNTY
... گلهای کاغذی تپه های کبک
به شکل انسانی مه
نخل ها و چتر آفتابی
پست عریان تو
باربی کیوی دریای غرایب
خودکار من می افتاد روی زمین و
دفترم خالی می ماند
روزهایی که حرف نزدیم اما حرف فراوان داشتیم
روزی که با خودمان هم حرف نزدیم
خانه های با لهجه ی فارسی
شناگر آفتاب آفتابگیر باغ
دیوار حایل تاق کسرا
باز می اندیشم که حادثه را هنوز نمی دانم
زبان همه زبان خاموشی است
کسی دیگر می آید تا زبان کسی دیگر را
در خاموشی پی گیرد
گلدان گل کاغذی
سایبان فراموش
آوای سکوت
می روم تا کمی در آب و کف غرق شوم
غرق اندیشه های آب
و کف
یک قطره برگ روی سیمان داغ له می شود
یک قطره از عاشقی برگ و باغ
یاس سپید و سرخ سبز و سپید و سرخ توی بشقاب
صدای ویولونسل یو یو ما
آوای خاموش دوست در دوردست
گشتی در آب و کف
گشتی در آفتاب و خاک
یک مشعل سوزان
جای خالی مهتاب
آفتاب آفتابی
نسیم .
پس این جا این ها همه چرا
به یک چهره اند؟
بولگوگی داغ بولگوگی دنده بولگوگی چشم دنده
وقتی می آمدم ۱۶۹ بودم
وقتی بر می گردم می ترسم روی ترازو بروم
زمین به جامه ی سبز
شهر به جامه ی سبز
و من به جامه ی سبز
با باغ سبز بهار که در راه می ماند
و روز به بی قراری می آید
یک ماهی تنها توی خشکی مانده است
بام های سفالی شمال
سرو و سرخدار
آفتاب بر شانه های نسیم
امید و بچه ها توی آب
عصر آتش
دنده های روی آتش
شراره ی آتش
حلزون ها در راه
.
بعد می آیم سپهری می خوانم :
"زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی ست که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست"
او در همین تنهایی خود را نوشت
و ما در تنهایی خود را می نویسیم
مثل همان گل ها که در باغ روی تپه ها
در با د می وآزاد
و زندگی را به فردا می برد
"زندگی ترجمه ی روشن خاک است در آیینه ی عشق "
و آمدیم فیلم والنتین آبی را دیدیم
و مرد پیر در آبی ها غرق شدء
.
دره ی شن ها
ماهورهای شیطان توی پنجره
روی صندلی دندانپزشکی
صدای چرخ و مته و تیشه و سندان
هوای 69 درجه ی آفتابی
خیابانگردی با یاد دوست
بیمارستان دوقلوی ارواین
پول پور شتاب بزرگراه
لحظه هایم را با تو قسمت می کنم
NO PED CROSSING
باید از این سد هم بگذرم
به جانب انزوا می روم
انزوای کافه استارباکس (...باکس)
انزوای روزنامه لس آنجلس و نیویورک
انزوای استخر
انزوای راه در تنهایی
دروازه سنگی تپه چشمه ها تپه باغ ها
آیا ما واقع گرا بودیم ؟
مارمولکی آرام توی آفتاب نشسته است
درخت ها و تاق گل کاغذی
ساری کنار فواره سنگی
مراقب پرنده ها باشید!
گالری نقاشی سایه های آفتابی
LA KABOB
کمی توی آفتاب نشستم
کنار سایه ی با د
کمی آفتاب توی پوستم نشست
تلاطم و خاطره در تلاطم خاطره
اطلسی ارغوانی پیچک یاس
پوست عریان اوکالیپتوس
حلزون های راه
مگنولیای بی مگنولیا بشقاب اماریلیس
چه خوش بینی زایدی!
دوربین یک چشم
بلوط بلند
خانه درختی
با د نما و
قالی
پوچی خوکچه هندی کوچولو
تپه های سرو
تپه های روباه
باغ بزرگ منطقه نارنج
نارنجزار نارنجی
حالا چه پوشیده ای ؟
t
ReplyDeleteTo continue thru may 31st