Monday, April 28, 2014

LITCRIT:ON LANGUAGE & 2ND LANGUAGE




LITCRIT IN POETRY MONTH
دریچه را بگشای شاعر
تن به نسیم بسپار
و جهان را
به نی نی ی چشمانت
دعوت کن
دریچه را
ژرف
بگشای
از شاملو تا موج نو و موج سوم در دهه ی شصت ودهه های شعر فرا نیمایی ی پس از آن , مهجوری و انزوا در عرصه ی جهانی گریبانگیر شعر معاصر ایران بوده است و این در وهله ی نخست و بیشتر به سبب ضعف زبان ,ضعف تالیف و خاصه عدم دسترسی به زبان های جهانی و ادبیات خلق و نقادانه ی آن بوده است که شاعر و فراورده های آفرینشی ی او را همانند قصه نویسان ما از دسترس خواننده گان عا م بین المللی و در نتیجه و یا به علت آن از نظر ناشران چند ملیتی به دور نگاه می دارد .شاعران و نویسندگان ما کمتر به مدارج  دانشگاهی رسیده اند که ذهنیت پژوهشی و تعمیم آموزش و آفرینش را در دانش آموخته ی فرهیخته می گسترد و به همین دلیل چه در ایران و چه در خارج اشراف آنان به زبا ن های خارجی غالبن اندک و یا در حد هیچ است و این محدودیت نه تنها در مورد زبان های خارجی بل  در بیشتر موارد در باره ی زبان مادری شان نیز صادق است
مشكل عمده يي كه شاعر يوني لينگوال را در پيله و زنگار دست و پا بسته نگاه مي دارد عدم دست رسي به نقد و تطور أفكار و احوال جهاني است و بيچاره آن كه مدعي نقادي هم هست و از خواندن جمله يي به زبان ديگر هراس دارد
شاعری که تنها به زبان مادریش آشناست و از زبانها و فرهنگ های دیگر چیزی نمی داند در جهان معاصر تنهای مسکینی است که جهان و معاصر را نمی شناسد
شاعری که زبان مادریش را نمی داند نیز تنهای غریبی است که در گوشه های گم این جهان بزرگ دست و پا می زند و در بی وطنی و بی فرهنگی گوشه می گیرد
این همه نام و این همه توسل به تلفن بازی و فیسبوک بازی در بی زبانی مادری و در بی زبانی جهانی هرگز راهی به دهی نبرده است
و شاعر تنها در معاشرت و شناخت شعر دیگر به زبان مادری و زبان های دیگر رو به رشد می رود


گلوبالیز یشن و جهانی شدن موجب دیاسپورای ادبی تازه یی شده است شاعران و نویسندگان مهاجر روس در دو مرحله ی ١٩٧٠ و ١٩٩٠ پس از سقوط شوروی تمایل و تسلط به زبان انگلیسی را برای نوشتن شعر و رومان از خود نشان داده اند و همچنین است چینی های مهاجر که با آنان همدستان اند و اینان را می توان نویسندگان تراملیتی خواند .البته به یاد داریم آنان که از کودکی مهاجرت کردند زبان را اتوماتیک و با روش اسمز آموختند هر چند زبان اتو ماتیک و غریزی به زبان دانی خلا ق منجر نمی شود و زبان و زبان شناسی را باید مثل هر هنر و دانشی آموخت تا درونی و ذاتی شود و برای آفرینش و خلاقیت آماده گردد .و این هما نند مهاجرت در سنین بلوغ و کوشش آگاهانه برای آموختن زبانهاست
تعریف شعر و تعریف نوشتن به زبان دیگر نیز به مثابه اختراع زبانی تازه در بازی با آن است که در هر گام امکان شاعرانه و یا روایی تازه یی را پدید می آورد
زندگی در زندگیجاای دیگر مثل کشتی یی است که از آبهای بی مرز می گذرد و نشان و فرهنگ خود را بر آن می گذارد تنها کشتیبانی آفرینشگر می خواهد که تسلیم آبهای آشوب نباشد .زبان تازه و آموختن آن مثل چالش این کشتی و کشتیبان آنست که آبهای تازه را که فرهنگ تازه اند از آن خود می سازد و بر آن می راند

دریچه را ژرف بگشای , شاعر 




No comments:

Post a Comment