shirin by: Zohreh Khaleghi
Dr. Soleimani collection
سرود شیرین
خیال سرکش خال در تبسم شیرین
١
نازکای شیرین به چنگار عشق
.
بر گونه های سرد سنگ
سرود بوسه های فرهاد بود
که بیستون
در شب بلند قصه
می غنود
از انتهای زمستان بر آمد
و با شاخه های گل یخ
به خواب رفت
لبخنده یی سرشار داشت
تا که بر سریر طراوت می نشست
و به مژگان عاشقش
دیبای تشنه را می خراشید
تیری به بال حنجره نشست
و باد
به سرخی زد
لبخنده ای بی رنگ
بر لبان سرد شیرین
ماسید
به جشن خاک نشست و
پیکره یی
دیگر شد
و گیسوان باد
پریشان شد
در ایوان دل
همهمه ی سالیان رفته می نشست
یاد تپش
یاد همیشه ی باران
یاد وداع یاران
شیرین
به چشمه ی خون
تن شست
چشمان باغ و بیابان می گریست
و گیسوان باد پریشان بود
سیماب و قیر
از حنجره
سرازیر شد
شیرین
پریشانه
می نگریست
و جای جای تنش
کبودی ی عشق بود
و اسبش
که بی سوار
تا ژرفای دشت
می چمید
شرمی شیرین
در دل سنگ
و آبهای جهان
که بی آغاز و بی پایان
آینه دار عشق بود
سیماب و قیر
در گذار سر د گیسوانش
و شب
که بر لبان شیرینش
بوسه زد
...
ازدفتر:ازسفرشاهنامه
...
ازدفتر:ازسفرشاهنامه
No comments:
Post a Comment