از در که در آمدی
به جانب دیگر راهرو رفتی
راهرو با تو رفت
و من که از در
در آمدم
با تو رفتم
وقتی برایت دست تکان دادم
راه را وقت دست تکان دادن سایه زدم
و راه را می دیدم
که وقت راه رفتنم
مرا سایه می زد
اما هنوز از در به در نیامده بود
که با من پشت در زمزمه می کرد
در تنها در گذر ساخته شده بود
No comments:
Post a Comment