manuchehr atashi and faramarz soleimani,new jerswy 1993/1372
img by bijan assadipour
کار مشترک مثل نفس مشترک است در کلام
...اما شعرمشترک حاصل تسلط واژه است بر حس، در زمان و مکانی که ممکنست مشترک نباشد اما به اشتراک دچارمی شود.همدلی عاطفی که به همزبانی می انجامد...یک روز وقتی بامنوچهر آتشی درروزنامه بامداد همکاری داشتیم اوراخیلی پریشان یافتم.علتش را جویا شدم گفت امروزشعری نوشته ام که ناتمام مانده و بقیه اش به ذهنم نمی آید.وقتی اوشعرناتمامش رابرایم خواند گفتم هیچ نگران نباش بقیه این کار امروزتو پیش من است و بعد شعری را که همان روز نوشته بودم برایش خواندم تا کارکامل شود و آنگاه آن شعرکامل باامضای مشترک آتشی ومن
درروزنامه بامدادسال ١٣٥٩ وچندنشریه دیگر باعنوان ؛امسال؛چاپ شد
رگبارها به هر نشیب
و ابرها به هر رنگ
و بادها
از هر کدام سوی وزیدن می گیرند
و سال
جز شقایق
از دشتها نخواهد رست
...امسال
زنبورها عسل سرخ خواهند ساخت
امسال
جنگل مطیع فصل ها نیست
امسال بر جای هر درخت
صخره یی مقاوم خواهد رویید
و موج بلند باد
گیسوی شب زده اش را
شانه خواهد کرد
رگبار ها به هر نشیب
و ابر ها
با هر فراز
بر دار حادثه
دریاییان سرود آبی می خوانند
و خاموشیان
ژرفای جنگل فردا را
فریاد می زنند
١٩ فروردین ٥٩
درروزنامه بامدادسال ١٣٥٩ وچندنشریه دیگر باعنوان ؛امسال؛چاپ شد
رگبارها به هر نشیب
و ابرها به هر رنگ
و بادها
از هر کدام سوی وزیدن می گیرند
و سال
جز شقایق
از دشتها نخواهد رست
...امسال
زنبورها عسل سرخ خواهند ساخت
امسال
جنگل مطیع فصل ها نیست
امسال بر جای هر درخت
صخره یی مقاوم خواهد رویید
و موج بلند باد
گیسوی شب زده اش را
شانه خواهد کرد
رگبار ها به هر نشیب
و ابر ها
با هر فراز
بر دار حادثه
دریاییان سرود آبی می خوانند
و خاموشیان
ژرفای جنگل فردا را
فریاد می زنند
١٩ فروردین ٥٩
No comments:
Post a Comment