تا تاریکروشنای بامدادی به جانب مشرق می نگرم تا که آفتاب را در جانب افق دریابم
دیدار ما پس از دیدار آفتاب تا با تو در تاریکروشنای بامدادی بنشینم
پس تاریکی را که پشت سر می گذارم از مشرق راه می گذرم
و حالا در اقلیم بامدادم
دست به سوی تو پیش می آورم تا وداعت گویم
زبان اما بی کلامی می گوید
زبان بی کلامی را
دیدار ما تا تاریکروشنای بامدادی دیگر
به جانب آفتابی ی مشرق
7.8
پس تاریکی را که پشت سر می گذارم از مشرق راه می گذرم
و حالا در اقلیم بامدادم
دست به سوی تو پیش می آورم تا وداعت گویم
زبان اما بی کلامی می گوید
زبان بی کلامی را
دیدار ما تا تاریکروشنای بامدادی دیگر
به جانب آفتابی ی مشرق
7.8
See you sOOn !! Have a great time !
ReplyDelete