وقتی که باز گشتم این را برای تو نوشتم
این را برای تو نوشته بودم پیش از رفتن به راه
در تمامی رویاهام
این را برای تو نوشته بودم
وقتی تنها در خرابه ها و توفان گشت می زدی
و می گریستی
این را برای تو نوشتم
وقتی از سفر دور و دراز باز گشتی
وقتی که سلطان راه بودی
و باغ چشم اندازش را
به شکل گام های تو نقش می زد
با ریشه های هوایی
و اردک ها
و خیابان های
خالی .
در لحظه های ژرف
برای با تو بودن
برای با تو یکی شدن
این را برای تو نوشتم
این را برای تو نوشته بودم پیش از رفتن به راه
در تمامی رویاهام
این را برای تو نوشته بودم
وقتی تنها در خرابه ها و توفان گشت می زدی
و می گریستی
این را برای تو نوشتم
وقتی از سفر دور و دراز باز گشتی
وقتی که سلطان راه بودی
و باغ چشم اندازش را
به شکل گام های تو نقش می زد
با ریشه های هوایی
و اردک ها
و خیابان های
خالی .
در لحظه های ژرف
برای با تو بودن
برای با تو یکی شدن
این را برای تو نوشتم
-شعر فرامرز سلیمانی .نقاشی ی زهره خالقی
No comments:
Post a Comment