FOR BROILING I SAT ON A CHAIR IN FRONT OF THE SUN TILL I BURNED
.
سوار فصل آمده بود سرکش
تا آغاز فصل را پایان سال گفته بود
در جنگل کاملیا و کوکو
به سر بلندی ی سرخ
سه سر
بر در می گفت
با سه گویش بلند گلو
تا شب تاب
سه فصل دیگر می کوفت
بار
.
خم خاطره
در خیابان خزان
خضاب رنگین کمان
.
برای سرخ شدن کمی روی صندلی نشستم مقابل آفتاب تا سوختم
۲۲ اکتبر
شش ماهگرد
No comments:
Post a Comment