Friday, November 30, 2012

THOUGHTS IN PASSAGE-2...اندیشه های گذر

آ ه ای همیشه مهاجر جاودانه گی 
تا باغ بزرگ بهار 
.
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود 
گفته که مگر مصلحت وقت در ین بود 
گفتم که ز حافظ به چه حجت شده یی دور 
گفته که همه وقت مرا داعیه این بود 
.
و من همیشه می دانستم که اندیشه های گذر
تنها در وقت گذشتن 
به اندیشه می آ یند 
تا که موجی بلند از سر می گذ رد
و آ فتابگردانی در باغ 
رویای آ فتاب را می گرداند 
.
سفر نوشتن شعری بلند است
که از نقطه ی پایان 
آ غاز می شود 
سفر تمامی ی در بازه های بسته ی بی دربازه با ن است
که به آ وا ی مسافران دور 
چاووشی می خواند 
سفر حماسه ی تنهایی ی آ فتاب است 
که دور می شود از آ فق و 
بامدادی می شود  
سفر خلاصه ی خواب مسافر است 
که رویای راه را 
روا یت می کند
سفر مرا همیشه به کشف جهان می برد 
تا که باز می گردم و 
دوباره می گردم 
گرد تو 
سفر به طومار طراوتی دیگر می گسترد 
که شعر سفر های بی پایان مان را می نویسد 
بر راه 
.
اگر به تماشای جشن ما آ مدی 
ای غریبه 
عاشقانه بیا 
آ با ن ١٣٩١-٢٠١٢
نیو آورلینز 
      

No comments:

Post a Comment