شعر است این که در گلوی زخمی ی اوست
فرای مرز های واژه و لحن
بابونه از دامن کوه بر می چیند
چهره ی سبز و ارغوان می نهد
بر دره ی شقایق و دشت
این که در گلوی اوست
شعر است
در روز های بهانه و تشویش
که بابونه
بر زبان سرخ شقایق می روید
و می خواند
الا ای آهوی وحشی کجایی ...
No comments:
Post a Comment