Sunday, November 9, 2014

گفتاوردهايى براي نيماQUOTES FOR NIMA:NIMALOGY:

گفتاوردهايى براي نيما
هفتمین دفتر ویژه نیما یوشیج ۲۰۱۵
+
ششمين دفتر ويژ ه نيما. يوشيج ١٣٩٣/ ٢٠١٤
مجله موج

يما نه تنها شعر نو را آغاز يد بل پس از يك دوران طولانى ركود ، شعر فارسى را به نام شعر امروز ايران آغاز نهاد وگرنه هنوز شعر قاجارى و ذهنيت قاجارى نه تنها بر شعر بل بر فرهنگ و ادبيات ما غلبه داشت و بازار شعر يك قرن أخير نيز در دست مقلدان و محرران تكرارى نويس شعرهاى نردبانى سنتى بود
حافظ و سعدى و ديگر شاعران هزاره ى درى به گسترش آن زبان پرداختند نيما اما با بكار گيرى فرهنگ و زبان محلى همراه با ريشه هاى فارسى ميانه دست به گسترش اين زبان در مفهومى عام تر زد و زبان شعر را با نحو شکنی و عدول از صرف و دستور گرایی از شكل كليشه يى ، ساخته گى و مكرر به در آورد
فرامرز سليمانى: از گفتاوردهايى براى نيما
دفتر. ويژه نيما ، شماره ٦

مجله موج
٢٠١٤ / 1393









مين گسترش زبان رسمى را نيما با تجربه ى شعر طبرى در ديوان شعرهاى محلى روجا به كار برد و در گسترش اين زبان با ريشه هاى فارسى ميانه پرداخت . يك مشكل ادباى ريش و سبيل دار با نيما و زبان نيما همين كار برد نحو و واژگان تازه بود كه آنان با آن آشنايى نداشتند و در آشنايى با آن نمى كوشيدند . ادباى مرحوم هرچه را كه نمى دانستند غلط مى پنداشتند و دست به كار صدور متون غلط ننويسيم مى شدند حال آن كه شعر و ادبيات در همين غلط ها و اشتباه ها شكل مى گيرد و تر و تازه و نو مى شود آن سان كه شعر نيما ، شعر نيمايى و شعر امروز شد
دفتر ويژه نيما ١٣٩٣
مجله موج
فرامرز سليمانى


فرصتى ديگر براى نيما خوانى و انعكاس شعرها و نوشته هاى او به جاى عكس هاى تكرارى خانواده گى . نيما در حدود يك قرن پيش ، شعر را از عاشقانه ى افسانه آغاز يد و اين مانيفست او و آغاز شعر امروز - و به عبارتى آغاز شعر بود- و شاعران همروزگار ما خوانش شعر را از اين جا و اكنون مى آغاز ند . جشن زندگي نيما بهانه و به آنه ى ديگرى براى خواندن و بازخواندن نيما ست چه اوست كه هميشه خواندن و باز خواندن شعر را به ما مى آموزد و شعر و ادبيات و فرهنگ ما و خوانش ناقدانه ى آن را در دوران مدرن مديون اوييم
فرامرز سليمانى


نیما ، در سپیده دم جوانی به دختری دلفریب دلباخت ، این دلباختگی طلیعه ی حیات شاعرانه ی وی گشت مدتها در مکتب دلبر درس دلدادگی ، هنر رازونیاز ،گله گزاری از فراق و رمز وصل آموخت. همین که خواست با تشریفات رسمی و قانون ، طوق بندگی دلدار را بگردن آویزد ، دلبر به کیش او نگروید و بسبب اختلاف مذهب ،پیوندمحبت نضج نگرفته گسست .
نیما تشنه و تلخ کام ، برای از یاد بردن کام نگرفته بسوی زندگی خانوادگی شتافت و درمیان قبایل کوهستانی پای بند گلی وحشی گشت و با چشیدن شهد و شیرینی لبان "صفورا"ی چادرنشین همه چیز را از یاد برد .
نیما صفورا را هنگام آب تنی در رودخانه دیده بود، از الهام بخشی این منظره ی شاعرانه و مهیج و بر اثر شکست و محرومیت عشق پیشین ، منظومه ی جاودانی "افسانه" را پدید آورد که اگر نیما را شاعر افسانه نام دهیم رواست زیرا افسانه شاهکار بی مانند اوست .
مقدمه ی کتاب نیما یوشیج و زندگانی او 


ابوالقاسم جنتی عطایی 


انتشارات صفی علیشاه
این همه از نیما می گویند اما آیا هنوز گفته اند که حیثیت نیما در چه حد بود و در کجا بود؟ اینکه قافیه را گذاشت کنار؟ آن وقت ها فقط از «آی آدمها» حرف می زدند چون هم ساده بود هم پا به پای منافع حزبی. اما چه بر سرسلطان فتح او درآوردند و چه جور «مانلی» را کنار گذاشتند! و باز رفتند سر عروض قدیمی در کار او، و ندانستند او در واقع چه کار کرده است. سر از هیچ کار درنیاوردند اما در هر کار مهملات فراوان به هم به زور چسباندند. به زور؟ به نفهمی، به ندانستن، و هیچ کس حتی نگفت که اینها چه مهملات می گویند. حتي آنها هم كه تا حدي سرشان مي شد چون از اين گروه احمق تمجيد مي شنيدند دراندن پرده، و بي بخار نشان دادن اين احمق ها، در حساب روز و نفع پرت شخصي شان، فدا كردند، و نديده گرفتند لزوم نشان دادن پوچي و پوكي احمق هاي دلقكي كه به اسم منتقد چرند مي گفتند و با سواد ناقص اشاره مي كردند به آنچه از نوسينده هاي نقد خارجي تصادفاً به دستشان، يا بدتر به گوششان مي خورد.
از نامه ی ا. گلستان به  آغداشلو , ١٩٩٧
خیلی ها نمی خواهند- یا بهتر بگوییم : نمی توانند - این حقیقت را دریابند که نیما ، پس از حافظ ، بزرگترین
شاعر این سر زمین بود(احمد شاملو ۱۳۳۸)
نوشتن اینگونه نظرات به کلی در ادبیات ما بی سابقه است ,و نیما عمری را با خواندن و جان کندن و مرارت در بهای توفیق به حسول آن پرداخته است و به این ترتیب به مقام یک آغاز گر واقعی در ادبیات معاصر ایران رسیده است
سیروس طاهباز ,پر درد کوهستان , ص ١٤٢
دومین کار اساسی نیما یوشیج که وابسته به اولی و به عبارت درست تر تعبیری دیگر از اولی ست چکیده زمان خود بودن و به این اعتبار از زمان خود فرا تر رفتن و به گوهر تجدد و مدرنیت دست یافتن است
سیروس طاهباز , پر درد کوهستان , در باره ی زندگی و هنر نیما یوشیج , زریاب ,١٣٧٥, ص ١٤٣
نیما یوشیج در راه گذشتگان سنگین ما گام برمیداشت . روزی که حجاب ها برداشته شود ارزش او نمایان تر 
خواهد شد ( فریدون رهنما ۱۳۳۹)
وقتی که خاک ها را بر جسد کوچکی می ریختند. که دنیای بزرگی را با خود می برد. نگاه افسرده ام تا ژرفای گور با او رفت.و همان جا دفن شد.برای بیل ها و دست های گورکن چقدر بی تفاوت بود.و خاک ها چه بی اعتنا به گودال فرو د می آمدند. گلهای نرگس بر تل خاک هزاران چشم گشودند.وهزاران خار جراحت های تازه تری در روح می شکافت..انگشت هایم بر گور لرزید.و نجوای سرد فاتحه نفرت پایان را در من ریخت. چقدر به سادگی به حرکتی پایان می دهم.یک فاتحه و همین...؟ حیف....نه بدین گونه راضی شدن مشکل بود.فاتحه ام نیم خوانده ماند.و برخاستم.و در هجوم یادها براه افتادم.
یداله  رویایی 
-نیما بهترین سراغاز است- بی نام او سخنی نمی توان گفت(م. ازاد۱۳۴۲)
من اگر بخواهم مقیاسی از احترام خود نسبت به نیما به دست شما بدهم باید که حماسه ای بپردازم چرا که او سزاوار چنین حماسه ایست . بی گمان بعد از صایب شاعری بزرگتر از او نداشته ایم (ماهنامه کاوش -نادر نادرپور)
نیما گستاخ تر از خورشید . مهربان تر از تمام مردم جهان...مردی بی پروا و بی انتها ... مردی بزرگ، مردی خارج از محدوده ی مکان و زمان، سخن کوتاه، مردی چنان بزرگ که سرش به شانه حافظ می رسید(نصرت رحمانی)
در یک دوره ی چهل ساله , نیما مودم به شعر اندیشید و شعر نوشت .این حرکت برای نیما همیشه رو به اوج بود و هرگز متوقف نشد , بر خلاف بیشتر شاعران و نویسندگان ما که یا خود را به الکل و افیون سپردند و یا با خودکشی , شکل دیگر جوانمرگی را تجربه کردند
فرامرز سلیمانی
دفتر ویژه نیما ,مجله موج ,به بهانه ی ٢١ آبان  زادروز شاعر
هیچ کس هنوز زبان نیما را نشناخت و نمی شناسد و با ابزار عروض  به قضاوت بر شعر نیما نشسته
است
شراگیم یوشیج ,از یک پیام الکترونیک 

No comments:

Post a Comment