Wednesday, March 10, 2010

* 1-IRANIAN WOMEN POETRY-Overview کتاب در یک مقاله

modified for Moj Magazine 2
March 2013/1391
فرامرز سلیمانی :
بارور تر از بهار 
نقد و بررسی و نمونه های شعر زنان ایران 
more fruitful than spring,an introduction to iranian women poetry
ed,faramarz soleimani 
cover,mahvash moshiri
...AND MEN WILL COME 
AND WILL REMEMBER ME
-SAPPHO
و مردانی خواهند آمد  
و مرا به یا د  خواهند آورد 
-سافو 
.
SIMIN BEHBEHANI:
هرگز نخواب کوروش 
سیمین  بهبهانی 
سیمین بهبهانی بانوی غزل معاصر است که از قرن یازدهم و شاعران سبک هندی همچون صائب و بیدل 
بی بدل بوده است 
دارا جهان ندارد سا را زبان ندارد 
بابا ستاره یی در هفت آسمان ندارد 
کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست 
حتا دل دماوند آتش فشان ندارد 
دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت 
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد 
روز ودا ع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد 
بر نام پارس در یا نامی دگر نهادند 
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد 
دریای مازنی ها بر کا م دیگران شد 
نادر ز خاک بر خیز  میهن جوان ندارد 
دارا کجای کاری دزدان سر زمینت 
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد 
آییم به داد خواهی فریاد مان بلند است 
اما چه سود این جا نوشیروان ندارد 
سبز و سپید و سرخ است این بیرق کیانی 
اما صد اه و افسوس شیر ژیان ندارد  
کو ان حکیم طوسی شهنامه یی سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی 
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد      


FORUGH FAROKHZAD:
GIFT
فروغ فرخزاد:
هدیه
*
I AM TALKING FROM DEEP OF THE NIGHT
I AM TALKING FROM DEEP OF THE DARKNESS
AND DEEP OF THE NIGHT
IF YOU COME TO MY HOUSE
BRING ME A LAMP
AND A WINDOW
TO LOOK AT THE CROWD
OF A LUCKY ALLEY.
TR;F.SOLEIMANI
A*SH*N*A
ARSHIV SHER NO IRAN
mina assadi:مینا اسدی
we are standing in front of death
before standing in front of life
...ATEFEH GORGIN   عاطفه گرگین

عاطفه گرگین
امروز تو را دیدم بر بام خدا
امروز دیدم تورا بروی ابرها، آنگاه که درهم میشد به نوازش نسیم
امروز تورا دیدم به دور پیچکِ نگاه ، در انبوه انسان ها
امروز تورا دیدم کنار چمن زار دلی ، چشم در چشمش ،از دلت برآمده بود پگاه
امشب تورا دیدم در قاب آیینه
امشب تورا در آسمان دیدم در آن تک نقطه ی نورانی، ماوای دیرینه
امشب تورا دیدم من درخواب
بروی سن تئاتر، در پی بازی انسان ها و من بیتاب
و هم اکنون تورا میبینم چه بر رُخت باشد و چه نه این نقاب
من تورا میبینم
بس کن
برکن هر نقاب

...AZADEH DAVACHI  آزاده دواچی























Poem for Nasrin Sotoudeh ~ Azadeh Davachi [En/Fr/Fa]


To Nasrin Sotoudeh, and those tiny children who learn while very young the significance of waiting, and the lonely nights of a silent house that only has eyes for her return

The whites of your eyes
Are the flag of peace
Never brandished
You have pleaded for Spring
To flood the gutters with rain
To clamp your hands
Over the ears of the earth
So she does not hear the cries of birds
So the innocence of windows
Dies to the sound of soldiers marching
As if they were in a hurry
They muddy your footprints
Their rifles aimed at your sweet lullabies
They were deaf
To not hear the tone of your voice
They were blind
To dump their trash in your throat
And they did not see that
You were a shining star
Over houses that had not awoken
No, they did not see
And silence was the last word
That fled your body



A Nassrin Sotoudeh, et à ces très jeunes enfants qui ont compris très tôt la signification de l’attente et aux nuits solitaires d’une maison qui, en silence, n’a d’yeux que pour son retour

Le blanc de tes yeux
Est le drapeau de la paix
Jamais brandi
Tu as demandé au Printemps
De noyer de pluie les gouttières
De boucher de tes mains
Les oreilles de la terre
Pour qu’elle n’entende pas le cri des oiseaux
Pour que l’innocence des fenêtres
Meure au bruit de bottes d’un défilé de soldats
Comme s’ils avaient hâte
De maculer de boue les traces de tes pas
Visant de leurs fusils, tes douces berceuses
Ils étaient sourds
Pour ne pas entendre le timbre de ta voix
Ils étaient aveugles
Pour déverser leurs ordures dans ta gorge
Et ils n’ont pas vu que
Tu étais une étoile
Brillant sur des maisons pas encore réveillées
Non, ils n’ont rien vu
Et le silence fut le dernier mot
Qui s’échappa de ton corps
  

Azadeh Davachi

آزاده دواچی
مدرسه فمینیستی: به نسرین ستوده و به فرزند ان خردسالش که معنی انتظار را زود فهمیدند و به شبهای خانه ای که درسکوت چشم به راه است
سفیدی چشمانت
پرچم صلحی بود
که به اهتزاز در نیامد
بهار را بهانه کردی
تا برای هر باران ناودانی باشی
تا دستهایت را
به گوش زمین بچسبانی
که فریاد پرنده ها رانشنود
مباد ا کودکی پنجره ها
کنار رژه ی سربازان جان دهد
انگار دیر بود که
جای پایت را گِل کردند
و با تفنگشان
لالایی های گرمت را نشانه رفتند
کر بودند
که تاب زبانت را نشنیدند
کور بودند که
خرابه هایشان را برگلویت کشیدند
و ندیدند که چه قدر
ستاره بودی
برای خانه هایی که روز نداشت
نه ندیدند
و سکوت آخرین حرفی بود
که از تنت پر شد

...AZAR KHAJAVI آذر خو اجوی
تو در تب شکفتی و من جوانه کرده ام
نگار بند روز رستخیز من
ترانه ی بهار را تو ساز کن
و فصل گم عشق را تو باز کن
به دفتر خزان برگ ریز من
-آذر خو اجوی:از شعر تو در تب شکفتی


...Azar Kiani*   آذر کیانی

انامه
سلام
اول بگویم
این پاکت خالی ست
و تو نمی خوانی
خلاصه شده یی آن قدر
که دیگر در خوابم پیدا نمی شوی
پیراهن زمین عوض نشده
و تمبر باطله
هنوز عکس ماه است
که چمدان بسته
و روی خودش ایستاده است
کوچه از دیروز خالی ست
و خاک و خاطره
تیر چراغ برق را بالا نمی روند
این پاکت خالی راست می گوید
که دیگر کسی خودش را
درمن جا نگذاشته است
و این تنها اتفاقی ست
که اداره پست رسما ا علا م  کرده است 

تکرار*

مثل همین تاریکی که می دود
تا به صبح برسد،می رسم؟
روی ماه، آخرین نشانی ام

روی خشک و سرد برگ ها
آهم، غبارم ایستاده است
روی ماه، تکرارم، روی شب
شال سیاهم و این دستهای پریده رنگ
شاید روحی را گرم میکند
خستگی هایم جای اش را به انتظار داده است.
تفاوتی نمی بینم
میان دهان باز کفش هایم
و آن ستاره ی صبح
که انتظار را به سالیان، چفت کرده است
و در انتهای این شب ایستاده است.
نامعلوم ام
روی زمینم؟
آسمانم؟
عجیب ترین صدا در این شب
همانی ست که نمی شنوم اش
آخرین نشانی ام


ازکتاب "روی آینه ام خم اش"

...AZITA GHAHREMAN   آزیتا قهرمان
b. 3 april 1962 Mashad

OEUVRES:
6 books of poetry
آواز های حوا
فراموشی این ساده یی دارد
SMOKE DOLL, Malmo,Sweden...Ahang Digar,Tehran
1 translation
* شعر:
خط   زد
بال بال مرا از نو نوشت
هیتچ آسمانی
یک بار پروازمان نکرد
شهری که رفته بی ما
سمتی پیدا نبود
هیچ نیلوفری معنا نشود
رود خانه یی پریشان
روی دست های بریده
رودخانه یی مهربان
از شیر های ترس با ما پرید
رودخانه یی گریان
آتش گرفت در سکوت
رودخانه ی دیوانه یی
تا به هم
جهیدیم
مارا و همه چیز را با خودش برد و
رفته بود
آزیتا قهرمان: شعر

...بدری تندری   BADRI TONDARI
روان خسته ۱۳۳۶
...Bahareh Rezai*
*...BANAFSHEH HEJAZI*
~DREAM OF POMMEGRENATE:

...batul azizpurبتول  عزیزپور

...EFFAT TEJARATCHI   عفت تجارتچی
برگ های پراکنده ۱۳۳۷
...FAHIMEH GHANI NEJAD
...FAKHR ADEL KHALATBARI
b Tabriz ,mahaleh sorkhab,1278/1899
d Washington,D.C.,28 esfand 1345/1967
ملک را از خون خائن لاله گون باید نمود 
جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود 
...
صبا ز قول من این نکته را بپرس از مرد 
چرا ضعیفهدر این ملک نام من باشد ؟
-فخر عدل خلعتبری/فخر عظماارغون   
...FARIBA MOGHADAM
...FARIDEH HASSANZADEH
...Fereshteh Raisdanaee*
...FERESHTEH SARI *
...FIRUZEH MIZANI
b. Tehran 1329
OEUVRES:
طراوت آواره در دگردیسی ۱۳۵۷
شعر به دقیقه اکنون (جنگ شعر
...
ای نگار !
به بازوان ستاره می مانی
نه گشت می زنی
نه می ا یستی
فیروزه میزانی : مسافتی پرت تر از راه هر شبه 
این ماه 
مرا شنید 
آمد 
این ماه آب های نوشیده 
دره های آکنده 
کوه های افسرده 
این ماه که پرت من 
افتاد
این ماه رفته تا یک نخ 
کور و کبود
روی دست های جهان 
مرا شنید 
آمد 
این ماه   

...FORUGH FAROKHZAD*
(1313-1345)
...FORUGH MILANI
...EFFAT KIMIAI*
...GHODSI GHAZINUR
...GITIKHSHDEL   گیتی خوشدل


تهی از هر چه تهی ست
جوانه هایم را می شما رم
لبخندم را در اینه می بوسم
بوی نگاهت را می دهد
چه عطر غم انگیزی
همچون نخستین صدا
که از آفرینش بر خاست
گیتی خوشدل : تهی از هر چه تهی ست
...HOMA میرافشار
...هما سیار   HOMA SAYYAR
b.Tehran 1326 /1947
OEUVRES:
با آب آتش باد و خاک ،۱۹۹۷
شعر کلاسیک ایران ،ترجمه



...HOMAYUNTAJ TABATABAI
...JALEH ESFAHANI
(TEHRAN1300  -1387 TEHRAN )
OEUVRES:
گلهای خودرو ۱۳۳۵
اگر هزار قلم داشتم ۱۳۶۰
سایه ی سال ها ،؟
چو شمع مرده نی ام
 شمع آتشین استم
شنیده ام که نمیرد کسی که منتظر است
و من ز منتظران منتظر ترین استم   



So enchanted in the day
We see each other once again
We laugh happily and sweep
with our tears
The dust of journey
-Jaleh Esfehani
...شمسی عالمتاج ژاله قائم مقامی SHAMSI ALAMTAJ  JALEH GHAEM MAGHAMI,JALEH
تاج عالم گر منم بی گفت و گوی
خاک عالم بر سر عالم کنید
Contributed to the first congress of Iranian Writers with Jaleh Esfehani and Sorur Mahkameh Mohassess in tir 1325/۱۹۴۶
b Farahan,esfand 1262/1884
d 5 tir 1326/1947 Tehran
JALEH was married o Hasan Bakhtiari from age 15 .His son,Pejman Bakhtiari,a poet and friend and classmate of nima,collected 53 poems of her and published them in 1345 by Ebn Sina books,Titled Divan Jaleh


 بسته در زنجیر آزادی است سر تا پای من / برده ام ای دوست و آزادی بود مولای من  
گرچه آزادی است عکس بردگی در چشم خلق / مجمع آن هردو ضد اینک دل شیدای من  
چیست آزادی ؟ ندیدم لیک می دانم که اوست / مرحمی راحت رسان بر زخم تن فرسای من

 من نه مَردم لیک چون مردان به بازار وجود / های و هویی می کند افسانۀ سودای من  
پُر کند ای مرد آخر گوش سنگین تو را / منطق گویای من شعر بلند آوای من
 من نه مَردَم لیک در اثبات این شایستگی / شور و غوغا می کند افکار مَرد آسای من  
ای برادر گر به صورت زن همال مرد نیست / نقش مردی را به معنی بنگر از سیمای من  
عرصۀ دید من از میدان دید تو ست بیش / هم فزون ز ادراک تو احساس نا پیدای من  
از تو گر برتر نباشد جنس زن ،مانند توست /گو خلاف رای مغرور تو باشد رای من  
در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویش / رسم و آیین مدارا نیست در دنیای من



باکی از توفان ندارم ساحل از من دور نیست
تا نگویی گور تو ست این سهمگین دریای من
زیر دستم کو مابین ای مرد کندر وقت خویش
از فلک بر تر شود این بینوا بالای من
کهنه شد افسانه ات ای آدم آخر گوش کن
داستانی تا زه می خواند تو را حوای من
گر بخوانم قصه گویی دعوی پیغمبری ست
زان چه در آیینه بیند دیده بینای من
-ژاله قائم مقامی
...JILA MOSSAED*   ژیلا مساعد

...LEILA KASRA
(1318-1368)


...LEYLI GOLZAR

about an hour ago
Leyli Golzar
  • سفرعشق

    عشق من در سفر عشق خطر باید کرد

    سینه را بر سر مقصود ،سپر باید کرد

    از شب و ظلمت و از ظلم نباید ترسید

    تا به خورشید فقط ذکر سحر باید کرد

    به حساب دل از این راه خبر باید داشت

    و جهان را هم از این راز خبر باید کرد

    تیغه درد اگر از تن و جان داشت گذر

    عاقبت از لبه تیغ گذر باید کرد

    موج در موج اگر شاهد دریا باشی

    قطره قطره به دل سنگ اثر باید کرد

    از سفر جز هنر عشق نباید آموخت

    از دل خود به دل دوست سفر باید کرد

    یار من ،چرخ به دلخواه نخواهد چرخید 

لعبت والا    LOBAT VALA,SHEIBANI
رقص یادها ۱۳۳۴
گسسته ۱۳۳۵

...MAHIN ESKANDARI   مهین اسکندری
b 1319/1940
OEUVRES
عطش،۱۳۳۷
حماسه تنهایی،۱۳۳۹
*,,,MAHIN KHADIVI*:   مهین خدیوی

وقتی صبح شد
 نقاب چهره ام را پررنگ کردم
لبخند زدم 
و سر تکان دادم 
باران خیسم کرد و من گریستم
 و ان گاه از کوچه های دور 
پیدایت شد 
--مهین خدیوی  
~WHEN IT WAS MORNING
I MADE MY MASK DARKER
I SMILED
AND SHOOK MY HEAD
I GOT WET BY RAIN
AND I CRIED.
THAT WAS WHEN YOU APPEARED
FROM FARAWAY ALLEYS
from: quiet street of my solitude
MAHIN KHADIVI,POET,EDITOR AND PUBLISHER
Editor,Sali publication
b.12 FARAVARDIN 1332/APRIL 1,1953,LAHIJAN,GILAN,IRAN
HER BOOKS 0F POETRY ARE:
SILENCE OF WOUNDED JUNGLE
YELLOW PINES...
MY POEM IS A BIRD
NOT TAKING ORDER FROM THE WIND
WHY DO I HAVE TO STAY
FOR FROGETTING LOVE
--MAHIN KHADIVI:SILENCE OF WOUNDED JUNGLE
"MAHIN KHADIVI IN SILENCE OF WOUNDED JUNGLE, AND MORNING OF AWAKENING'WITH A POETIC MIND, COMES TO THE STAGE,WITHOUT BEING FREE FROM INFLUENCES OF FORUGH.WHEN SHE IS INDEPENDENT IN HER WORDS, AND PARTICULARLY IN HER SHORT POEMS,HER POLISHED LANGUAGE SEEMS TO BE MORE BEAUTIFUL.HER BITTER IRONY IS REBELLIOUS AGAINST COMPROMISED AND COMMONPLACE ELEMENTS OF DAILY LIFE..."
from:more fruitful than spring,
on poetry of Mahin Khadivi
Translated by :Faramarz Soleimani
see more:
www.neveshtainternationals.blogspot.com/specialissue

...MAHNAZ BADIHIAN*
ماهرخ پور زینال    MAHROKH PURZEINAL
b 1314 / 1935
دلهای شکسته ۱۳۳۳
گل مرداب
خشم شاعر ۱۳۴۰
...Mahtab Kerancheh*
...MAHVASH MOSSAED*
...ملکه اعتضادی   MALAKEH ETEZADI
گلهای من ۱۳۳۵
...MARYAM MOSHARRAF
*...MEHR ANGIZ RASAPUR,M.PEGAH مهر انگیز رساپور ،م.پگاه
...MEIMANAT Dana MIRSADEGHI,poet and critic



*MINA ASSADI*
~THE END LINE:
ALWAYS WOUNDS OF OBLIVION
ALWAYS PAINS OF SEPARATION
ALWAYS WEARY,VOID,FED UP
O FAIR!
WITH MY ALWAYS
BE THE END LINE.
from:khat-e payan

*NOSTALGIA:
O WET GRASS
WHO IS GROWING IN RIVERBEDS
OF MY NATIVE LAND
WHEN THE BREEZE
IS PASSING LOVELY BY YOU
TELL HER
SOMONE LOVES
SMELL OF YOUR BODY
ON THIS SIDE OF THE WORLD
from:deltangi
*SKETCH:
ARTIFICIAL FLOWERS
ARTIFICIAL CHILDREN
AND ARTIFIFCIAL MAKING LOVE
ON ARTIFICIAL BEDS
O MY LOVE!
MY ALLEYS ARE THE SAME ALLEYS,
I MADE LOVE WITH YOU ON ITS BED IN MY YOUTH
from: tarh  طرح

...MAHTAB KERANSHEH*
...MINA DASTGHEIB
...منیره  طه   MONIREH TAHA
b 1309
OEUVRES:
سرگذشت ۱۳۳۲
دوراهی ۱۳۴۵
مزدا ۱۳۳۶
در کوچه بازارها ۱۳۵۸
...NAHID KABIRI*   ناهید کبیری

تندر هیچ فریادی
فرصت رهایی از گلو نیافت
ناله یی بود از پس آواری
زوزه ی اضطراب سگی
و حجم ناباور سکوت
و دیگر هیچ...
ناهید کبیری: از شعر رودبار
...Narges Elikai*
* نسرین بهجتی nasrin behjati
نه در خیال توام
نه در خیال هیچ کس دیگر
کنار این چای هیزمی نشسته ام
و زندگی را جرعه جرعه می نوشم
و گاهی هم یک بوسه
برای ستاره های بلوچستان می فرستم !

 نسرین بهجتی

...NASRIN JAFERI*
کتاب ها :
زخم سایه و بید ١٣٦٩
رمل هندسی آفتاب گردان ،دارینوش ١٣٧٥
نیمی از مرا کشته اند،دارینوش  ١٣٧٩
.
سرا سر قلبم در تو پراکنده است بی ان که بدانم
از تنفست بالا می روم
قفل سینه ام را می گشایم
و با آن عطوفت جاری
کلید جهان را بر کف دست می گذارم
*نسرین رنجبر ایرانی NASRIN RANJBAR AIRANI
...NAZENIN NEZAM SHAHIDI*
(1333-1383)


بگذارید تنها من گریه کنم برای پایان این خیابان
سوگواری من کافی ست
شما لبخند بزنید
دست سایه کنید
و از عبور تابستان
بر پیکره اتوبوس ها شد بمانید
Let me cry only
For the end of the street
My eulogy is enough
you smile
Make your hand a shade
and be happy of passage of summer
over bodies of the busses
-nazenin nezam shahidi

...NEDA ABKARI
...PARTO NOURIALA*
پروین بامداد   PARVIN BAMDAD
پروین دولت آبادی   PARVIN DOLAT ABADI
b 1303
d 1387
شوراب ۱۳۴۹
+اثا ری  در زمینه کتاب کودک
چو تیغ کهنه بلا دیدگان زنگ شدند
کمان خالی از ان تیر چون خدنگ شدند
-پروین دولت آبادی
...PARVIN ETESAMI    پروین اعتصامی

PARVIN SHAKIBA   پروین شکیبا

...Pirayeh Yaghmai

...Pooneh Nedai*


سطری از ذهنم گذشت
بوی گل می داد
 حتمن بهار آماده است
--پونه ندایی
A line passed thru my mind
It had a scent of flower
Spring is here for sure

...PUPAK MOJABI
...PURAN FARROKHZAD
*...رقیه کاویانی ROGHEIEH KAVIANI
...Roshanak bigonah   روشنک بیگناه


...RUHANGIZ KARACHI
...SAFURA NAYERI
...SAGHI GHAHREMAN   ساقی قهرمان



...SHAHIN HANNANEH   شهین حنانه
(1322-1376  )
[PIC]
عریانی را دوست دارم
عریانی ی باد را
عریانی ی برگ را
و عریانی ی زنی را که ساده و ساکت
درون مضطربش را
به تماشا می گذارد
جهان تاریک است
تاریک و مه گرفته و غمگین
شاید صدایی
از این سوی مشرق
پیغام دهد
میلاد دوباره ی عشق را
شاید فردا
فصل رویش گل های راگیا باشد
-شهین حنانه:گل های راگیا
...SHAHRZAD,KOBRA SAIDI   شهرزاد

...شمس کسمایی  SHAMS KASMAI
b
d 1340
...SHIDEH TAMI
SHIMA KALBASSI


The Poetry of Iranian Women

 By Sheema Kalbasi

...shiva arastui   شیوا ارسطویی

لای کاغذ گوشت
کچای این ماسه دریا بود؟
کشتی
تیغ شد
عطش!
مگر برای رسیدن چند پا لازم بود؟
میان راه تشنه نبود
هر چه بود آروغ و به جای آدم هی کفش
-سیب-
نقاشی بود لای کاغذ گوشت
یک لحظه عشق هم بود در لقمه‌ای کمان
سوت شبگرد لیز می‌خورد و چیزی نمی‌کشید
سیب آنقدر نقاشی بود که دهانم مزه‌ی کاغذ داد
انگور هم که ته کشید
خواسته بودم گاز بزنم
گوشت این دریا را
ولی آخر


...SIMIN BEHBEHANI*
simin behbehani:سیمین بهبهانی
...سرور مهکامه،محصص  SORUR MAHKAMEH MOHASSESS
b Lahijan , 1287
d 1357
...SYLVANA SALMANPOUR*
...Tahereh Barei*
...TAHEREH SAFARZADEH*
(1315-1387)

...
...ترانه خلعتبری ،سهراب   TARANEH,ADEL DOKHT KHALATBARI,SOHRAB

...VIDA KARIMI
...ZAHRA TAHERI TANHA   زهرا طاهری

...ZIBA KARBASI
زیبا کرباسی
عاشقم عشق یار می خواهم
عشق را بی قرار می خواهم
تا برهنه شوم ز تاریکی
عشق خورشیدوار می خواهم
زندگی زندگی به سرشاری
همچو ذات بهار می خواهم
در دم مرگ هرچه تاریکی ست
مرگ را سوگوار می خواهم
تا که دریا شوم به سرشاری
یار را در کنار می خواهم
زین همه دوست وارگان باری
از پس انتظار می خواهم
دلم از رنگ های تیره گرفت
سرخی لاله زار می خواهم
-غزالی از دفتر کژدم در بالش بی قرار

-ZOHREH KHALEGHI*,poet and artist
b.1344/۱۹۶۵
خیالم را
در موج نگاه تو دیدم
وقتی موج خیالم بود
I SAW MY DREAM
IN THE WAVE OF YOUR SIGHT
WHEN IT WAS THE WAVE OF MY DREAM





  1. *I WANT TO BE INSANE
    Zohreh Khaleghi


    دلم می خواهد دیوانه باشم
    عاشق
    تا می توانم در کوچه های خلوت عاشقی بدون سایه ام راه بروم
    بر روی دیوارها
    شعرهایم را خط خطی کنم
    می خواهم بنویسم :عشق
    می نویسم : تو
    می خواهم دیوانه باشم در خویش
    می گویم عشق
    اهسته به خلوتم بیا
    سرشار حرفم
    حرفی شبیه راز
    در سکوت تاریکی
    حرفی شبیه چشمانت
    دلم می خواهد دیوانه باشم در خویش
    دیوانه
    عاشق
    زهره خالقی 
    I want to be insane
    Lover 
    To walk in the silent alley without my shadow 
    I scratch on my poems 
    on the walls
    I want to write: love
    I write: you
    I want to be insane in me
    I say love
    come slowly to my solitude 
    I am full of word
    A word like secret
    In the silence of darkness
    A word like your eyes
    i wish to be insane in me
    Insane 
    Lover
    --ZOHREH KHALEGHI
    Tr;;F.S.

AND...
*It could be searched in other sources within these pages...
See More  فرامرز سلیمانی
FARAMARZ SOLEIMANI: MORE FRUITFUL THAN SPRING,   بارور تر از بهار
مقدمه یی بر شعر زنان ایران ،
 و یرایش دوم ،چند زبانه ،با نقد و بررسی و نمونه های کار بیش از ۵۰ شاعر زن  در جهان ایرانی و فارسی زبان
INTRODUCTION TO IRANIAN WOMEN POETRY,
1369/1990,NEW Multilingual EDITION
REVISED AND EXPANDED
with
WOMEN EMIGRE POETRY   شعر زنان مهاجر 

2 comments:

  1. modified for march 2012
    still a work in progress
    like a book in an article
    شعرزنان ایران
    یک کتاب در یک مقاله، طرح در حال پیشرفت

    ReplyDelete